جنجال یک سکوت

پیوندها

۱۴ مطلب در دی ۱۳۸۹ ثبت شده است

شنبه, ۱۱ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۳۴ ب.ظ

عدالتی که شهید شد

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

هر دم ازین باغ بری میرسد/تازه تر از تازه تری می رسد

آدم می ماند در مقابل بعضی رفتارها چه بنویسد..!

جای هیچ حرفی نیست فقط این لینک را بخوانید:

شکایت مهدی هاشمی، کاوه اشتهاردی فرزند شهید بهرام اشتهاردی را محکوم به شلاق و زندان کرد!!(+)

پس نوشت:

و عدالتی که قوه قضائیه شهیدش کرد!


+پرونده بچه حزب اللهی ها روی زمین مانده ان وقت قوه قضائیه وقتش را گذاشته روی رسیدگی به پرونده یک فتنه گر!!

+اول و آخرش می رسیم به همان جمله معروف شهید آوینی:در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها…!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۸۹ ، ۲۲:۳۴
شنبه, ۱۱ دی ۱۳۸۹، ۰۲:۴۸ ب.ظ

ای کاش ضمانت دلم را بکنی

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

سحرگاه جمعه یازدهم دی ماه هزار وسیصد وهشتاد ونه...روبروی ضریح طبقه پایین حرم مطهر ثامن الحجج-ع-...همه غرق نجوا با معشوق...من در حال نوشتن...

از چه بنویسم؟ از گوش هایی که آنقدر محو گناه شده که وقتی با خود زمزمه میکنم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا-ع-جواب سلام را نمی شنود؟یا از چشم هایی که آنقدر نظاره گر پوچی ها شده که عبور ومرور ملائکه را زیر گنبد آقا نمی بیند؟

از خودم وبقیه آدم هایی که هرچه لیست حاجت هایشان را بالا و پایین کنی رد دلتنگی برای صاحب عصرشان را نمی یابی؟

اثبات این ادعا زمانی حاصل میشود که می بینی صدای آمین گفتنشان برای دعای:خدایا حاجات ما را برآورده کن بلند تر از آمین گفتنشان برای تعجیل فرج است...همان وقتی که اگر زیر لب زمزمه میکنند اللهم عجل لولیک الفرج هیچ قطره اشکی مهمان گونه هایشان نمی شود.

خنده دارند(یا شاید هم گریه دار) خانم هایی که پیرامون ضریح هستند.آدم هایی که برای تشرف به محضر امامشان باید وجودشان را تطهیر کنند.برای اینکه دستشان را به ضریح متبرک کنند با حق الناس وحق النفس فقط کوله گناهشان را سنگین تر میکنند زمانی که دیگری را هل میدهند تا به ضریح برسند. وقتی که در اثر ازدحام جمعیت تارموهایشان کم کم نمایان میشود.وقتی که دستشان را بالا می آورند تا به ضریح برسانند ودست های عریانشان که مزین به زیورآلات شده برقش چشم نامحرمان آن طرف شیشه را میگیرد و هزاران گناه دیگر که هرلحظه دل مولایمان را می لرزاند...

پیش خودم فکر میکنم اگر روزی قرار شود که دیگر ضامن آهو حاجت های آدم ها را ندهد چند نفر از این آدم های آویزان از ضریح! بخاطر زیارت محبوبشان به این دیار خواهند آمد؟

اول ازهمه برای پاسخ باید به خودم رجوع کنم.تا به حال شده وقتی عازم حرم می شوم فقط به عشق زیارت آمده باشم نه روایت حاجت؟تابه حال شده که نماز حاجت بخوانم وتنها ذکرم تعجیل فرج باشد؟پاسخ این سوال بگذارید بماند در همین دل سیاهم...

این بار میخواهم تمرین عاشقی کنم...میخواهم عاشقی کردن رایاد بگیرم... سجاده ام را پهن میکنم وچادر رنگی ام را به سر...روبروی ضریح مبارک نیت میکنم دو رکعت نمازامام زمان-عج-میخوانم قربة الی الله...با ایاک نعبد وایاک نستعین صدبارذکر عاشقی میگیرم...درقنوتش نجوا میکنم اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وآله فی هذه الساعه...نماز که تمام می شود سر به سجد میگذارم مهدی جان-ع-این هدیه را از من بپذیر در سحرگاه روزی که امید دارم منتهی به وصال توشود...

امام رضا-ع-

پس نوشت:

باوجود این کوله ی سنگین گناه صدایم کردی ممنون آقا...!


+دوستان نائب الزیاره همگی بودیم با اسم...ان شاالله مقبول شود...سفر آرامش بخشی بود...

+به توصیه یکی از دوستان ذکر ورد لبمون در این سفر آیه ۸۸ سوره یوسف بود:یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ

+کاش می تونستیم هنگام زیارت تصور کنیم که اماممون فوق یه منبر داخل ضریح نشسته اند ونظاره گر رفتار های بعضا دور از شان ماهستن...اونوقت همین رفتارا رو همچنان انجام میدادیم؟حاضر بودیم بقیه رو له کنیم تا دستمون رو برسونیم به ضریح؟یا حجابمون...یا...!تو این سفر خیلی اذیت شدم وتاسف خورم بابت نحوه زیارت وملاقات مردم با یکی از پاکان عالم!بعضی وقتا چند دقیقه ای می ایستادم روبروی ضریح رفتار ادما رو تحلیل میکردم!به این نتیجه رسیدم بعضیا به جای اینکه امام رو زیارت کنن میله های فلزی دور مزار رو زیارت میکنن!اینو میشد توی نگاه فاتحانه شون هنگام برگشتن از مقابل ضریح خوند!!

+نمیدونم چه حکمتیه از وقتی که دیگه دعای وداع با امام رضا-ع- رو هنگام خروج از حرم در آخرین روز سفر نمیخونم زود به زود تر طلبیده میشم!

+نوای وب رو گوش بدین...مکالمه کبوتر بقیع با کبوتر حرم رضوی...آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا/هرکجاپرمیکشی تو حرم امام رضا/من کبوتر بقیعم باتو خیلی فرق دارم/جای گنبد سرمو به روی خاکا میذارم...

+تصویر این پست هم اثر هنری خودمه!!دیروز گرفتمش! (البته چون سایزش رو کوچیک کردم زیاد واضح نیس!)

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۸۹ ، ۱۴:۴۸
يكشنبه, ۵ دی ۱۳۸۹، ۱۱:۵۵ ق.ظ

آمده ام...شاه پناهم بده

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

باز پر از نغمه یاهو شدم

معتکف ضامن آهو شدم


+ان شاالله سه شنبه عازم مشهدیم...البته اگه آقا دعوتشو پس نگیره

+برخلاف خیلی دوستان که یواشکی میرن زیارت وبعد برگشتنشون میفهمیم اومدن ما میگیم که عازم زیارتیم تا هم حلالیتی طلبیده باشیم...هم اگه کسی التماس دعایی چیزی داره تا پای ضریح التماس دعاشون رو به دوش بکشیم... رفقا اگه حرفی چیزی از ما ناراحتتون کرده حلال کنید...نمیشه بری زیارت و دل کسی رو رنجونده باشی! (اگه هم حلال نکردین تو نظر خصوصی ها بگین تا یه فکری به حالش بکنیم)

+تاحالا شده ازخودتون بپرسین پنجره فولاد(+)کجاست وچرا اینقدر مریضا ازونجا شفا میگیرن وحکمتش چیه؟...این سوال دفعه قبل که رفته بودم مشهد برای خودم پیش اومدازخادمی که جلوی پنجره فولاد خدمت میکرد پرسیدم گفت:نزدیک به ۴۰۰سال قبل این حجره محل تدریس مباحث توحیدی واسم اعظم خدا توسط ملامحسن فیض کاشانی بوده وشاید حکمت استجابت دعا همین تدریس اسم اعظم خدا(که میگن اگه خدا رو با اون نام صدابزنی محاله دعات مستجاب نشه) هست.یه نکته جالبی که تو سرچ ها پیدا کردم اینه که پدر مقام معظم رهبری-حفظه الله- (سیدجواد خامنه ای) درهمین حجره که به حجره توحیدخانه معروف است دفن شده اند.

+این دفعه خیلی کار دارم با این پنجره فولاد:میگن پنجره فولاد آقا برات کربلا میده... و...

+اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند یا رضا-ع-...پناهم بده...

+کاش یکی از این سفرای زیارتیم بی بازگشت باشه...کاش...

+نگرش تازه به نماز (+)

۴۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۸۹ ، ۱۱:۵۵
پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۸۹، ۰۳:۲۱ ب.ظ

این پست درد دارد

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً: از مومنانْ مردانی اند که آنچه را با خدا بر سر آن پیمان بستندبه مرحله صدق درآوردند، پس برخی از آنها به نذر خویش وفا کردند [و شهید شدند] و برخی از آنان انتظار می کشند و هیچ تغییری [در پیمان خود] ندادند.

این روزها وقتی این آیه را می شنوم دیگر یاد شهید نمی افتم...یاد همسر شهیدی میفتم که سال هاست زینب گونه در این شهر رنج ها می کشد و صبوری می کند...و صبوری می کند...

خدایا هزاران بار حکمتت را شکر اما...اما چرا همه ی خوشی های عالم سهم یک گروه وتمام رنج ها سهم گروهی دیگر...؟خدایا هر یک از این امتحان ها به تنهایی برای خم کردن یک انسان بس است...چرا همه برای یک نفر؟یک زن چقدر باید ازین امتحان های کمرشکن بدهد تا نمره بیستش را بپذیری؟

خدایا به حرمت صبوری زینب که "مارایت الا جمیلا"یش شد درس عاشورا از این امتحان آخری این مادر بگذر...

پس نوشت:

خدایا دلم معجزه می خواهد...خودت بهتر می دانی از کدام جنس معجزه ها...


+کاش میشد این پست رو تقدیم کنم به...به همون کسی که...بگذریم! (فهمید آنکه باید بفهمد!)

+اصلا کاش مخاطب این پست هیچ وقت به این وب سر نمیزد تا من می تونستم راحت تر حرف بزنم...حداقلش این بود که از خجالت خودم در می اومدم...

+من که خودم می دونستم چه دارم مینویسم نفهمیدم چه نوشتم...وای به حال شما که نمی دونستید...فقط همین رو بدونید...این پست درد دارد....

+اصلا به شما چه که یه جوونی که آرامش این ثانیه هاتون رو مدیون امثال پدر او هستید داره یه گوشه این شهر ذره ذره آب میشه؟برین خوش باشین واز خاطرات شب یلدا برای دوستاتون بگید...!بی خیال...

+دغدغه های ذهن من را یگانه به تصویر کشیده...بخوانیدش(اینجا...تهران!!)(اینجا...تهران!!شهری که در نامردی روی کوفه را کم کرده...شب یلدا....جمکران...بوی امام زمان-عج- دارد؟نه ندارد...وقتی زائران آنجا هم در شب هفت امام دست از تخمه شکستن خود برنمی دارند...آخر شب یلداس دیگر...نمیشود از هندونه وانار وتخمه هایش گذشت که...!)

۴۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۸۹ ، ۱۵:۲۱