جنجال یک سکوت

پیوندها

۱۰ مطلب در تیر ۱۳۹۰ ثبت شده است

جمعه, ۲۴ تیر ۱۳۹۰، ۰۶:۰۲ ب.ظ

آسمان منتظر است

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

یا رب الحسین(ع)،بحق الحسین(ع)،اشف صدر الحسین(ع)،بظهور الحجة(عج) ...

میم ، هاء ، دال ، یاء

    دریایی می تراود از جنس عدالت

    با طعم رهایی زمین از پلیدی

    وقتی از الفبا

    میم ، هاء ، دال ، یاء به هم پیوند می خورد ...

ارثیه مستضعفین

    نامت

    ارثیه مستضعفین است

    وقتی زیر لب زمزمه می کنند:

    و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض 

    و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین

اللهم انی اسئلک

    قامت قافیه ها خمید

    از بس به قنوت ایستاد که :

    یارب اسئلک ظهورش

پس نوشت:

پرده بردار ز رخ ، چهره گشا ، ناز بس است ...


+ آقا جان!آخه من جز گناه چی دارم که بخوام هدیه بدم...هدیه تولدت!...فقط با سری به پایین افتاده می گویم ... میلادت مبارک ...

+ این شکوه کردن ها از خودم هم تکراری شده...اینکه انتظارم به درد خودم هم نمیخورد و .... به این نتیجه رسیده ام این ها هم الکی ست...اگر الکی نبود باید تا بحال با این حرف ها آدم میشدم!

+ دلم را خوش کرده ام : یک نفر فردا زمین را نور باران می کند / مهدی.عج ما تا ابد پنهان نمی ماند عزیز...

+ احیای شب نیمه شعبان فراموش نشه...دوستان ما رو از دعای خیرشون بی بهره نذارن...اگرم خواستین مسجد دانشگاه تهران فردا شب مراسم احیا داره راس ساعت 10 با حضور حاج آقا پناهیان و سعید حدادیان


+انس عجیبی گرفته دلم با پنجره فولادش ... همان جا که خیلی ها را کربلایی کرده ... بار دیگر مهمان خوان کرمش کرده مرا این امام رئوف ... سه شنبه زائر حریم رضوی ام ... حلال کردن از شما ... انشاءالله نائب الزیاره بودن از ما...

۵۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۰ ، ۱۸:۰۲
سه شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۰، ۰۴:۴۵ ب.ظ

بی حجابی ارزش است؟

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

به بهانه بیست و یکم تیر روز عفاف و حجاب

همیشه برای ارزش ها در سراسر دنیا هیچ حد و مرزی قائل نمیشویم،یعنی هر چه بیشتر باشد آن ارزش ها بهتر است...

مثلا آدمها هر چه راستگوتر بهتر ، هر چه مهربان تر بهتر...

برای اینکه بفهمیم حجاب یا بی حجابی کدام ارزش است می توان از همین سنگ محک استفاده کرد...

آدم ها هر چه بی حجاب تر بهتر؟جواب این سوال منفی ست...حتی در آزادترین کشورها از نظر حجاب یک حدی گذاشته می شود...یعنی اگر انسان ها از آن حدش خارج شوند دیگر برچسب های مختلفی می خورند...با هر وضعی نمی توانند در جامعه ظاهر شوند...یعنی نمی توانند بدون "هیچ گونه"پوششی در جامعه ظاهر شوند...حداقل ها را همیشه دارند...!

پس می توان اثبات کرد که این حجاب است که ارزش است نه بی حجابی...

پس نوشت:

این استدلال ساده ای بود برای آنهایی که ضمیری پاک دارند برای درک حقیقت


+ 21 تیر روز حجاب وعفاف گرامی باد

+ ویژه نامه روز حجاب و عفاف در موج سایبری حجاب و عفاف(+)

+ میلاد گل لیلا،جوان رعنای بنی هاشم،علی اکبر حسین.ع. مبارک...(روز جوان هم!)

۳۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۰ ، ۱۶:۴۵
يكشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۰، ۰۷:۲۱ ب.ظ

کجای کاریم؟

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

امروز داشتم یه نگاهی به قرآن می انداختم رسیدم به آیه صد و ده آل عمران:

کُنتُم خَیر اُمة اُخرِجَت لِلناسِ تَامُروُنَ بالمَعروُف وَ تَنهونَ عَن المُنکَر و تُومِنوُن بالله ...

" شما نیکوترین امتی هستید که پدیدار شده اید ، امر به معروف می کنید و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید... "

نکته ای که در مورد این آیه برام جالب بود این بود که:

* خدا خطاب به مسلمونا میگه شما نیکوترین مردم طول تاریخین و به دنبال اون ویژگی های این برترین امت رو امر به معروف و نهی از منکر میدونه و بعد از اون به ایمان به خدا اشاره میکنه...

* بعبارت دیگه خدا یکی از ویژگی های بارز مردم بهترین امت رو توجه به ایمان جمعی (با امر به معروف و نهی از منکر) مطرح میکنه بعد میره سراغ ایمان فردی (تومنون بالله) ...

پس نوشت:

سوال فنی ای که اینجا مطرح میشه با وجود این همه تاکید روی امر به معروف و نهی از منکر تو قرآن ، این وظیفه کجای زندگی ما قرار داره؟اصلا بهش توجه میکنیم؟


+ امیرالمومنین در حکمت 374 نهج البلاغه می فرمایند: همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره ایست در دریای عمیق!

+ یه نگاه به این وبلاگ بندازین در مورد امر به معروف و نهی از منکر تجربیات خوبی رو منتقل میکنه(+)

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۰ ، ۱۹:۲۱
پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۰، ۰۵:۲۵ ب.ظ

دوستت دارم؟

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

دلش برای پریسا تنگ شده بود،بی حوصله وکلافه...یکی دو روز بود که پریسا رفته بود شمال و بر اون سالی گذشته بود...خیلی دوستش داشت...

می دونست پریسا آبی دوست داره...این بار که می خواست برای خودش لباس بخره ،آبی خریده بود،عطر مورد علاقه پریسا را همیشه می زد به یاد اون ...

از وقتی فهمیده بود که پریسا از بلند خندیدن اون اذیت میشه آروم می خندید،دیگه با دخترای دیگه زیاد صحبت نمیکرد میدونست اینکارش پریسا رو ناراحت میکنه،هر کاری میکرد که آب تو دل پریسا تکون نخوره و بیشتر به دل پریسا بشینه...

.

.

.

.

.

ادعامون میشه عاشق امام زمانمون .عج. هستیم...چند بار شده ببینیم آقامون چی دوست داره همون کار رو بکنیم؟

چند بار شده لباسی به رنگ بندگی واقعی بپوشیم چون ایشون دوست دارن؟چند بار شده به یاد ایشون عطر آنتی گناه بزنیم؟

چند بار شده از گفتگوی با نامحرم روی برگردونیم به خاطر دل ایشون؟چند بار شده بر نماز اول وقت مداومت کنیم به یاد ایشون؟چند بار شده...

این چه عشقیه که به دوست داشتنی های معشوقمون توجه نداریم و اون چیزی که برامون مهمه خودمونه؟

پس نوشت:

ما واقعا عاشقشیم؟!!


+ امام زمان.عج. خطاب به مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی در تشرفی که ایشون به محضر حضرت داشتند: شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند،اگر بخواهند دعا میکنند و فرج ما می رسد.

+ آقا جان ببخش که مدتهاست رفتارمان ،حرف هایمان را به سخره گرفته،دم از انتظار میزنیم و تنها کاری که نمی کنیم انتظار است!

+ و هنوزم که هنوز است / دو چشمش به راه است / زیاد است که گویند / به اندازه یک بدر ،علمدار ندارد / و گویند چرا این همه مشتاق / ولی او سپهش یار ندارد ... 

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۰ ، ۱۷:۲۵
دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۰، ۱۱:۰۲ ق.ظ

سه گانه دلدادگی

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

روایت اول: ابک للحسین ...

قنداقه نوزاد را گذاشتند در اغوش پدر بزرگش ، نگاهش کرد ، پیشانی و میان دو دیده اش را بوسید ، نوزاد را به قابله برگرداند ، صدای گریه حضرت بلند شد ، سه بار فرمود  : خدا لعنت کند گروهی را که شهیدت می کنند...

بس که جانسوز بود واقعه ی کرببلات / آب ، آتش شد و آتش به هوای تو گریست

روایت دوم : زندانی ام ، رهایم کن ...

جبرئیل در حال نزول بود... فطرس دیدش ، کجا میروی یا جبرئیل؟ ... میروم تهنیت باریتعالی را برسانم به رسولش به بهانه ی میلاد نازدانه اش... جبرئیل مرا هم با خود ببر، شاید به بهانه حضورش خدا عفوم نماید ... کنار بالین حسین علیه السلام ... رسول الله : فطرس!خودت را بالین این مولود مبارک بمال انشاالله خوب شوی ... فطرس می گریست  و خودش را به قنداقه اباعبدالله (ع) می مالید ... پر شکسته اش خوب شد ... خدا توبه اش را قبول کرد...

فطرس بال شکسته ام ، آقا شفایم می دهی؟

روایت سوم: مقطوع الایدی...

قنداقه را به دستان پدر دادند...در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت... خطاب به ام البنین فرمودند: چه اسمی بر این طفل گذارده اید؟ بانو پاسخ داد:من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفته ام هر چه خودتان میل دارید اسم بگذارید...فرمودند: من او را به اسم عمویم؛ عباس نامیدم.پس دست های او را بوسید و اشک به صورت نازنینش جاری شد و فرمود :گویا می بینم که این دست ها در یوم الطف در کنار شریعه فرات در راه دین خدا قطع خواهد شد...

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین...اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام...

پس نوشت:

دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم / خیلی حسین.ع. زحمت ما را کشیده است... 


+میلاد امام حسین علیه السلام،قمر منیر بنی هاشم علیه السلام و سید الساجدین حضرت زین العابدین علیه السلام مبارک باد...

+ هر چه نوشته های میلاد ثارالله.ع. را بالا و پایین می کنم میبینم میلادشان همراه با یک حزنی بوده...ته دلم غم دارم...راستی چند روز تا عاشورا مانده؟!

۴۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۰ ، ۱۱:۰۲
سه شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۵۱ ق.ظ

...

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

این پست عنوان ندارد، یک دنیا عشق دارد!

* زهرا زنگ میزند و می گوید،فردا دیدار خانواده شهدای هفت تیر با رهبری ست ... تو هم بیا برویم و آدم عاقل که اصولا این جنس دعوت ها را رد نمیکند با کمال جان باید بپذیرد که می پذیریم(زیاد روی نکته عاقل بودن نبودن ما تمرکز نکنید به نتیجه نمیرسید...شاید به جای آدم عاقل باید می نوشتم عاشق!)

* صبح می شود،باید راس ساعت 9 دم بیت باشیم که یک ربع زودتر می رسیم کارت دعوت را می گیریم و وارد می شویم...محیط برایم جالب است ، اولین بار است که قدم در محوطه بیت می گذارم!

* کیف و موبایل را تحویل داده و از سه گیت بازرسی رد میشویم...و وارد خود بیت می شویم...خانوم ها چند ردیف بیشتر هنوز پر نشده...میرویم گوشه ای را برای نشستن انتخاب میکنیم که هم حداقل فاصله ممکن را با جایگاه رهبری داشته باشد هم ستون جلوی دیدمان را نگیرد!

* کم کم بیت پر میشود،جمعیت آقایان مثل همیشه بیشتر است...هم فضایشان بیشتر است هم فشرده تر نشسته اند اما شور و اشتیاق و هیجان خانم ها برای دیدن روی رهبری از آقایان پیشی گرفته است!(کاملا محسوس است!)

* دل توی دلمان نیست ... آقایان هر چند دقیقه یکبار با فریادی جمعیت را دعوت به صلوات می کنند ... صلوات هاست که هیجان ها را مهار می کند...ساعت ده و نیم می شود...مداحی پشت میکروفن می آید تا هم به مناسبت هفت تیر ما راشعری مهمان کند و هم به مناسبت شهادت هفتمین ستاره آسمان امامت ما را روضه ای...

* پروژکتورها که روشن می شود می فهمیم لحظه حضور آقا نزدیک است ... ساعت 5 دقیقه به یازده است که خانم ها از شدت هیجان دیگر روی پای خود بند نیستند ،بلند شده اند ایستاده اند با اینکه هنوز آقا نیامده ... آقایان همچنان نشسته اند!

* خانمی از پشت سرم می آید تا شاید بتواند خودش را چند قدمی جلوتر جا بدهد . اشتیاق از چهره اش می بارد،نگاهش میکنم،می گوید: قلبم دارد می آید توی دهنم...پس چرا آقا نمی آیند؟لبخند می زنم،پیش خودم می گویم :کجای دنیا چنین رهبری پیدا می شود که ملتش چنین برای دیدنش بی تاب باشند؟

* راس ساعت یازده آقا وارد می شوند...لحظه ایست توصیف نشدنی ،فقط و فقط باید آنجا باشی و حس کنی... شعار میدهند: ابالفضل علمدار/خامنه ای نگهدار ... خیلی این شعار را دوست دارم ... آقا با دست به ابراز احساسات آنها پاسخ میدهند،جمعیت شعار سر میدهند که :حسین حسین شعار ماست/شهادت افتخار ماست و همراه با آن سینه میزنند ... آقا هم این حرکت را با سینه زنی همراهی می کند...

* نگاهم به دست راستشان که می افتد به یاد این می افتم سی سال قبل دقیقا چنین روزی بود که آقا دستشان را .........

* برنامه شروع می شود ... ابتدا قرائت قرآن توسط قاری و سپس ارائه گزارش یکساله توسط رئیس قوه قضائیه...اصلا حواسم به سخنرانی آیت الله آملی نیست ، محو تماشای رهبرم به یاد اس ام اس شب قبل نغمه که برایم نوشته بود:چشمت به چشم رهبرمون که افتاد،خوب نگاهش کن که اثر چهره نورانی آقا فضای قلبت رو پر کنه...!سعی میکنم به توصیه نغمه خوب عمل کنم...

* ساعت یازده و سی و پنج دقیقه آقا سخنرانی شان را شروع میکنند ابتدا در باب شهدای هفتم تیر بیاناتی فرمودند که این رخداد یک محنت بود که حضور امام خمینی.ره. و تزریق بصیرت و صبر از طرف ایشان به ملت تبدیل به نعمت شد در ادامه صحبت هایی درباره قوه قضاییه مطرح شد که مهم ترین نکته آن این بود افراد حق زیر سوال بردن آمارهایی که از سوی سران سه قوه مطرح می شود را ندارند .

* سخنرانی رهبری حدود نیم ساعت طول می کشد و بعد طبق رسم همیشه در پایان ایشان دعا میکنند و ما آمین گویان از ته دل امید به اجابت دعای نائب امام زمانمان عجل الله داریم وقتی می گوید: خدایا ما را شامل دعای خاص حضرت ولی عصر.عج. قرار بده...

پس نوشت:

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره تو حجت موجه ماست...


+ 40 بار جمکران رفتن ما ، زیارت امام زمانمان را نصیب ما نکرد، زیارت نائبش نصیبمان شد!

+ ثبت شود در دفتر خاطراتم ، اولین دیدار با مقام معظم رهبری ، بیت رهبری ، ششم تیر سال یکهزار و سیصد و نود

+ عکس ها و گزارش کامل دیدار را از اینجا (+) و (+) بخوانید

۴۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۰:۵۱
شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۵۶ ق.ظ

اینها آبدارچی اند

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

برای استخدام به شرکت صاحب نامی رفته...آبدارچی آنجا به قدری ظاهری آراسته دارد که او را با مدیر عامل اشتباه می گیرد...به حدی که مدیرعامل از کنارش رد میشود نگاه بی تفاوتی به ظاهر مدیرعامل که بسیار ساده است می اندازد و رویش را بر می گرداند حتی سلام هم نمی کند... به هوای تصوری که دارد و فکر میکند آبدارچی مدیرعامل است تلاشش را می کند برای جلب نظر آبدارچی که چند لحظه ای ست پشت میز منشی نشسته است...امان از لحظه ای که بفهمد چه اشتباه بزرگی کرده...

.

.

.

کس دیگری باید برای بهشتی شدن انتخابت کند! کس دیگری باید تو را بپسندد تا جزو مقربین درگاهش قرارت دهد! کس دیگری اینجا مدیرعامل دنیاست... حواست نیست... اشتباه گرفته ای بانو... اینهایی که تو خودت را برایشان زینت می دهی... آرایش می کنی... نظرهایشان را به سمت خودت جلب می کنی... آبدارچی های این دنیا هم نیستند چه رسد به...

ارزش خودت را پایین نیاور...نکند در امتحان استخدام تقرب به خدا رد شوی!

پس نوشت:

او مدیر عامل این دنیاست...با سرپیچی کردن از توصیه هایش به او که ضرری نمی رسد همه اختیارات در دست اوست، حتی اگر همه کارمندان سرپیچی کنند...آن کسی که با بی توجهی به توصیه ها ضرر میکند خود ماییم...از سازمانش که با خوب کار کردن در آن به بهشت می رسیم اخراجمان می کند ...فقط همین!


+ هدف تحقیر جایگاه آبدارچی نبود اما در مقابل مدیر عامل،کارمند و منشی و آبدارچی همه کوچکند!

+ به دعوت مهر و ماه(+)برای شرکت در موج وبلاگی : حجاب، وقتی زن ها مهربان تر می شوند(+)

+ تصویر این پست با استفاده از طرحی از جواد نظری

۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۰ ، ۱۰:۵۶
جمعه, ۳ تیر ۱۳۹۰، ۰۹:۱۱ ب.ظ

اقراء

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

و باز تو مرا مبعوث می خواهی!بر انگیخته!رسول اقلیم کوچک خودم،و باز من می گریزم.از تمام آن چه مرا به نام تو می خواند.من می ترسم.من از لرزش بعد از فرود واژه می ترسم. 

از حرا فرو آمد.به خانه رفت.

گفت:"برد بیاورید تا خود را بپوشانم"

می لرزید،و می لرزید،چنان که بید در باد

باز صدایش کردی:

" ای جامه به خود پیچیده! برخیز! "

یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ... قُمْ فَأنْذِرْ ....

(از کتاب خدا خانه دارد نوشته فاطمه شهیدی)

پس نوشت:

من می ترسم.از لرزش بعد از فرود واژه می ترسم.از این که دیگر نگذاری لای جامه های به خود پیچیده ام بمانم. از این که بخواهی برخیزم.من می خواهم بخوابم.لای لایه هایم.من از برخاستن می ترسم.


+ بعث رسول خوبی ها مبارکتان باد مسلمانان...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۰ ، ۲۱:۱۱
جمعه, ۳ تیر ۱۳۹۰، ۰۲:۲۳ ب.ظ

حواست باشد

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

کاش حواسمان به مطالبی که like یا share می کنیم باشد ... که باید در آن دنیا پاسخگوی همه اینها باشیم ... حواسمان باشد مطلبی که منتشر میکنم چقدر موثق است که امام حسن مجتبی علیه السلام می فرمایند:

بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است،آنچه با چشمت ببینی حق است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیار بشنوی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۴:۲۳
چهارشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۰۸ ب.ظ

اربعین عاشقی

"هو الواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

مرا هزار امیدست و هر هزار تویی ...

قامت قافیه ها خمید

از بس

به قنوت ایستاد که:

          یا ربّ اسئلک ظهورش...

پس نوشت:

اینبار قرار است برای چهلمین بار بیایم روبروی فیروزه ای گنبدت بایستم و آرزو کنم نوازش نگاهی را که بر هر درد بی درمان دواست ... با وجود کوله ی گناهم ... که دل خوش کرده ام به کرمت یا فارس الحجاز!


+ فردا شب ... شب جمعه ... برای چهلمین بار ... مسجد جمکران ... حیف که جرئت آرزو کردن ندارم! جرئت که نه ... آبروی چنین آرزویی را ندارم ... هرچند آرزویم را از صفحه دلم می خوانی ... بی آنکه بگویمت ...

+ عجّل ...

+ هرکسی این پست را میخواند دعایم کند ! دلی اینجا بیمار است و البته محتاج دعا ...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۰ ، ۲۲:۰۸