جنجال یک سکوت

پیوندها
يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۲۰ ق.ظ

حسرت جهانیان

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داد تا شرایطی پیش آمد که ما برای اولین اجلاس بیداری اسلامی در ایران با یک تیم خبری همکاری کنیم

چند روزی بود (که البته هنوز تمام نشده) درگیر تهیه خبر از اجلاس بیداری اسلامی بودیم و این مستلزم برخورد مستقیم با خیلی از مهمانان خارجی برنامه بود.

حاشیه های این مراسم را که کنار بگذاریم وقتی با آنها وارد مصاحبه می شدیم یک چیز خیلی به چشم می خورد و شاید نقطه مشترک تمام مصاحبه ها بود ، اینکه همه شان حسرت داشتن رهبری چون امام خامنه ای (حفظه الله) را می خوردند ... رهبری با بصیرت که در شرایط بحرانی با تدبیر خودش راه را از بیراه برای مردمش تفکیک کند و به آنها بشناساند ...

رهبری که خدا منت بر ما گذاشته و آن را نصیب ما کرده و قدرش را نمی دانیم ... یا حرف هایش را نمی شنویم یا حرف هایش را اگر بشنویم به آن عمل نمی کنیم ...

رهبری که فقط ما داریم اما غریب است ،حتی میان مدعیان ولایت ...

پس نوشت:

اون دنیا که خدا از نعمت ها سوال می پرسه...اگه از نعمت رهبری ازما پرسید چه جوابی خواهیم داد؟قدرشون رو دونستیم؟ 


+ دیروز اندیشمندان و سیاستمداران مدعو برای بوسیدن دست و روی مقام معظم رهبری از همدیگر سبقت می گرفتند.

+ یکی از بچه ها می گفت: وقتی آقا از تریبون پایین آمدند یکی از مهمانان خارجی خودش را با سرعت هرچه تمام تر به آقا رساند تا چفیه شان را به یادگاری بگیرد...داشتم فک میکردم فقط من نیستم که حسرت داشتن چفیه شان را دارم...این حسرت جهانی ست!

+آخرین اخبار از اجلاس را از اینجا بخوانید(+) عکس های اجلاس را از اینجا ببینید(+)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۶/۲۷

نظرات  (۳۱)

حسرت داشتن چفیه.
سلام
انصافا صحبتهای دیروز حضرت آقا معرکه بود
خصوصا قسمتی که شعر عربی خطاب به مردم مصر خوندن
من نه تنها حسرتِ چفْیِه‌ی تو داشته ام/ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند!
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده ، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم ، بگویید به تیغ
ما شیشه عطریم بگویید به سنگ
.
.
.
تا نور ولا به سینه ی ما تابید
نفرت ز منافق به دل ما روئید
ما فدایی راه ولاین هستیم (ان شاالله )
تا کور شود هر آنکه نتواند دید ...
.
.
قدر رهبرمان را آن پیرمردی می داند که خودش را به پای آقا انداخت ...
نه منی که ...
وای بر من!
سلام و خدا قوت
کاش امثال شما که به عنوان خبرنگار اونجا حضور دارید، بیشتر از حاشیه های اون جا برای بقیه بگید، رسالت رسوندن این حاشیه ها به دوش امثال شماست....

خدا رهبرمون رو حفظ کنه انشالله
۲۷ شهریور ۹۰ ، ۱۶:۰۷ سندس در جست و جوی حقیقت
سلام و تبریک بابت خبرنگاری
ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست دادن تا بالاخره بعد از یکسال کارت خبرنگاری ما هم صادر شد...

خدا رهبرمان را حفظ کند و به ما همت و بصیرت بدهد تا به فرمایشاتش درست عمل کنیم.
سلام
رهبری که خدا منت بر ما گذاشته و آن را نصیب ما کرده و قدرش را نمی دانیم ... یا حرف هایش را نمی شنویم یا حرف هایش را اگر بشنویم به آن عمل نمی کنیم ...

رهبری که فقط ما داریم اما غریب است ،حتی میان مدعیان ولایت ...

می دونی دارم به چی فکر می کنم ؟! نمی شه گفت !! فقط اینقدر می دونم که حالم از همه به هم می خوره حتی از خودم ...
چند وقته با 1 عده سر و کله می زنم که حتی ... (خودت پرش کن) اما ...
آدمایی تو این محیط مجازی دیدم که فقط دنبال مقصرند ... دارم دیوانه می شوم ... نمی دانم برای که باید گریه کنم موسی! تو برادرت را داشتی اما .........
آخر سر هم برای هیچ مسئله ای گریه نمی کنم قلپ قلپ حرص می خورم ... جام زهر! شاید ! دیوانگی هم شغل خوبی است ! آه بهلول ! باز موسی تو و خدایت برو ما جنگیدن یادمان نیست ما خدا را نمی شناسیم چه رسد به راهش چه رسد به جنگ در راهش ! حال من خوب است ... البته برای دیوانگی فرقی نمی کند حال! گذشته مهمتر است .. آه بهلول ! کاش کسی می فهمید معنی دیوانگی را آه بهلول!
سلام علیکم حضرت خبرنگار خفته(!) بر وزن زیبای خفته!
خدا قوت. خدا کنه همیشه کم پیدا باشی و مشغول سلوک الی الله!
این تیم خبری مارا مُرد!
اون وقت شما کارت خبرنگاری هم دارین خواهر؟ی وقتی بلا ملایی سرتون بیاد یخه کی رو بگیریم ما؟
در ضمن! اگر زمانی مرفه( از نوع بی دردش!) شُدید مارا هم به عنوان جیره بندان اغذیه ای، کمکی بنمایید

ابشرکم بالمهدی.عج
میرسد روزی که بی هم میشویم
یک به یک از جمع هم کم میشویم
میرسد روزی که ما در خاطرات
موجب خندیدن و غم میشویم
گاه گاهی بهتر است یادی کنیم
میرسد روزی که بی هم میشویم
. . . .
میرسد روزی که بی هم میشویم
یک به یک از جمع هم کم میشویم
میرسد روزی که ما در خاطرات
موجب خندیدن و غم میشویم
گاه گاهی بهتر است یادی کنیم
میرسد روزی که بی هم میشویم
. . . .

خدا حافظ و نگهدار این سید بزگوار باشه
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۰۱:۱۰ هیئت سایبری الرحمن
صلی الله علیک یا ارباب...
.
.
قسم به آنچه که میدانید
و
قسم به آنچه که نمیدانید که
این شب ِ جمعه از آن شب جمعه هاست...
.
این شب ِجمعه ی هفتم میرویم
-خط تیره-
همان اولین خانه ای که میزبان هیئت شد و الان شش شب جمعه هیئتی
از آن شب میگذرد و
-خط تیره-
عازم عراق ح س ی ن است.
یک تنه قرار است دل "الرحمن" ی ها را بردارد و ببرد کربلا.
.
.
هفت خان کربلا -خط تیره-...
این شب ِجمعه از آن شب هاست...
.
خیمه ی عزای حضرت ارباب را این هفته، پنج شنبه 31 شهریور
رأس ساعت صفر عاشقی(00:00)
ـــ خــــــــــــــط ِ تیـــــــره ــ میزبان خواهد بود.
.
.
http://khate-tire.blogfa.com
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۳۷ من ازرندانه...
برای خریدحلقه رفته بودیم بازار...
۲۹ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۴۳ قلم سرخ(بارون قدیمی)
..از بالا به خورشید نگاه کنید...
یکی از اون پنج نفر بودم....
...حالا حس کبوتر بودن داشتم!غبطه ی همیشگی ام به کبوترهای گنبد را کنار گذاشتم و حالا تفاخر میکردم به بالاتر از کبوتر بودن!
راستی تا حالا بالاتر از خورشید رفتید؟


سلام به روزم منتظرتون هستم!
یاعلی
لبیک یا امام خامنه ای

هر چه بیشتر می‌گذرد، تنهایی ِ آقا بیشتر جلوه می‌کند رفیق!
اینجا بین ما مدعیان وبلایت حتی..

خدا قوت
یاعلی../
۳۰ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۵۷ حلقه گیسوی یار
کاش قدر این نعمت را بیشتر بدانیم... کاش اصلا قدر بدانیم ...
امام حسین(ع): (کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد...)
با "جرعه ای از رحمت" منتظر حضور گرم شما هستیم....
حسرت جهانی ....

چه تعبیر جالبی !!!
سلام
پست شما به لینک های برگزیده ی مجله ی الکترونیکی پارسی نامه افزوده شد.
http://www.parsiblog.com/Mag/
۳۱ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۱۹ منتظرت خواهم ماند...
سلم لمن سالمکم خامنه ایی
حرب لمن حاربکم خامنه ایی
۳۱ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۲۳ دختر آسمانی
بابای ماست خامنه ای..
سلام. جالب است.
سلام

فکر میکنم که برگشتم...

فصل چهارم ... آغاز فصل سوم
....
سلام دوست عزیز چند وقتی هست که لینکتون کردم

خوشحال میشم سری بزنید ...

التماس دعا
سلام
آمریکایی وجود نداشت تا اینکه روزی و روزگاری غارتگران انگلوساکسونی
آنجا را کشف کردند. بومیان آنجا را قتلعام کردند و جنایتکاران سرزمینهای
خود در اروپا و انگلیس را که زندانی بودند از زندانها آزاد کرده و برای خلاص
شدن از هزینه نگهداری آنها و نیز مواجه ساختن آنها با بومیان آمریکا و نیز
بهره کشی از نیروی کار آنها، آنها را راهی سواحل آمریکا کردند. آمریکایی
وجود نداشت تا آنکه ماشین کار در منطقه ویرجینیا با ترانزیت سیاهان
آفریقایی و فقرای اروپایی شکل گرفت و با نیروی کار انسانهای بی دفاعی
که از جای جای اروپا ربوده می شدند و به آمریکا منتقل می شدند ساخته
شد. گذشت و گذشت تا اینکه در روزگار ما دموکراسی و آزادی بیان
آمریکایی به سبک زندگی غرب پرستان مبدل شد و امروز وقتی در اجلاس
66 سازمان ملل به آنها یادآوری می کنی که شما باید شرمنده و
پاسخگوی قرنها برده داری و استعمار خود باشید به حکم همان آزادی بیان!
با سرانی بر زیر محل گفتگو را ترک می کنند. به راستی که لعنت بر این
آزادی بیانتان.
سلام
سخنرانی هفتم دکتر احمدی نژاد در اجلاس شصت و ششم 2011
سازمان ملل بی شک دارای غنا و ابهت بالاتری در مقایسه با شش
سخنرانی سالهای قبل بود. این سخنرانی به نوعی با یادآوری محورهای
اصلی در سخنرانی های گذشته، از تاکیدهای بیشتر و جدیدتری در قبال
مسائلی همچون برده داری برخوردار بود. هر کدام از محورها و سوالاتی که
دکتر احمدی نژاد با شجاعت تمام در این سخنرانی مطرح کرد به تنهایی
کافی بود تا از میان سران جهانی سره را از ناسره غربال کند که از بد
حادثه برای مستکرین، همه آنها با هم جمع شد. در نظام دموکراتیک و
آزادی بیان مآب عصر پست مدرن امروز کسی نباید جرأت حرف زدن بر
خلاف خواسته زورگویان را داشته باشد که در غیر این صورت آنها محل
گفتگو را ترک خواهند کرد. طُفیل بن عمرو دَوسی وارد مکه شد و قصد
طواف کعبه داشت. مشرکین قریش دور او حلقه زدند و او را از شنیدن کلام
پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر حذر داشتند. آنقدر بر او اصرار کردند تا
طفیل پذیرفت که در حین طواف گوشهای خود را با پنبه بپوشاند تا کلام
خدا را نشنود. اما تنها شنیدن گوشه ای از آن کلمات الهی کافی بود تا او
به خود آید و از تصمیم خود پشیمان شود. او کلام حق را سرانجام شنید و
اسلام آورد. کلام حق برخاسته از آموزه های قرآنی دکتر احمدی نژاد بار
دیگر یاد نئو مشرکین برده دار مکی را به یادمان آورد که باز هم گستاخانه
مدعی آزادی بیانند که لعنت بر این آزادی بیانشان.
سلام
سخنرانی قاطع و کم نظیر دکتر احمدی نژاد بار دیگر حرف دل میلیاردها
انسان مظلوم و محروم تاریخ بود که این بار در اجلاس 66 سازمان ملل بر
دوش جانیان بین المللی سنگینی کرد. جانیانی که ساختمانهای شهرهای
خود همچون لندن را با پولهای کثیف حاصل از خرید و فروش انسانها در
دوران برده داری بالا کشیده بودند. جانیان خطرناکی که شهرهای آنها
همچون لیورپول سالیان طولانی مرکز جهانی تجارت برده بود و امروز وقتی
سخن از برده داری می شود گویی به یاد سیاهانی می افتند که همچون
حیوان بر کشتی های خود بار می زدندشان تا پول بیشتری به جیب بزنند.
لعنت بر این آزادی بیانتان.
شهید یک حقیقت بی انتهاست......
۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۸:۱۹ عروس خورشید
عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی

سلام اگه میشه لطف کنید و من با نام عروس خورشید لینک کنید و اگه افتخار میدین خبرم کنید تا منم شما رو لینک کنم
اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای انشاءالله
به امید ظهورش صلوات
علی علی ،یا علی
۰۱ مهر ۹۰ ، ۲۰:۳۵ مصباح الهدی
خدایا بحق امام صادق-ع، ایمان عارفانه و عمل صادقانه به همه ما عنایت بفرما

تسلیت
این روزها چشمهاتون متبرک شده پس . . .
۰۷ مهر ۹۰ ، ۰۰:۳۲ دختر آسمانی
بابای ماست خامنه ای ..

سلام.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">