درد
آن سو جلو رفتند در شب های بی برگشت
این سو عقب رفتند کم کم روسری ها هم
پس نوشت:
پست باید کوتاه باشد ...
آن سو جلو رفتند در شب های بی برگشت
این سو عقب رفتند کم کم روسری ها هم
پس نوشت:
پست باید کوتاه باشد ...
پیش نوشت:
برای دختران خوب سرزمینم ...
گویی بهار را با تمام متعلقاتش
خدا هدیه می دهد
به خانه ای که عطر لبخند دختری در آن می پیچد ...
پس نوشت:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله : برترین فرزندان شما دختران شما هستند. (سفینة البحار ،ج 2 ، ص684)
+ این پست مختصر تقدیم به دوستان عزیزم انتهای یک جاده ، لطف آنچه تو اندیشی ، همسایه ی خدا ، مدیرکل ، دریچه چشم من ، ساقی ، پاتک ، صریر ، حنیفاسادات ، آسمونی ،مهدیا ، زائر ، حلقه ی گیسوی یار ، هوالشافی ، منتظر بهار ، گلدسته ، وائل ، خط تیره ، ترنج ، بهار.ب ، دختران باباعطا ، آبشار و دخترخانوم هایی که خواننده خاموش اینجا هستند و دوستان دنیای حقیقی ام مهین ، یگانه ، نغمه ، مریم ، مهساسادات ،سمیرا ، محدثه ، معصومه ، زهرا ، فرشته و ... و خواهر عزیزم ... که انشاءالله عیدی شون رو از دستان پربرکت کریمه اهل بیت بگیرن به زودی ...
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
یا محمد! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم / روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم
به گمانم جایی غیر از خلقت آدم بود که اوج حسادت شیطان را قلقلک داد ... همان جا که ارحم الراحمین ، رحمة للعالمین را نشاند روبرویش و در گوشش زمزمه کرد : چرا داری خودت را می خوری؟(1) برای ایمان نیاوردن مردم؟ ...
خدا هم ذکر فتبارک الله احسن الخالقین گرفته بود در مواجهه با رافت مخلوقش ... مدام آیه نازل می کرد که چرا خودت را به زحمت می اندازی برای مردم؟(2) چقدر آه می کشی؟چقدر حرص میخوری؟(3)
و شیطان حسودی می کرد ازین عاشقانه هایی که خدا نجوا می کرد و در آتش خود می سوخت و حسودی می کرد و قسم می خورد که تلافی می کند روزی این عاشقانه ها را و حسودی می کرد و در آتش حسادت می سوخت ... و قسم می خورد روزی تلافی می کند و این روزها دارد به قسمی که خورده عمل می کند ... و به گمانش دارد تلافی می کند عاشقانه های ارحم الراحمین را ... به گمانش البته ...
روحی و نفسی لک الفداء یا رسول الله ...
1. لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ / سوره کهف، آیه 6.
پس نوشت:
پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است / یا محمد! دل این قوم برایت تنگ است
وای به حال ما شیعیانت
اگر سهممان از شما
فقط قال الصادق های بدون عمل باشد :
قال الصادق علیه السلام :
محبوب ترین برادرانم نزد من کسی ست
که عیب هایم را به من اهدا کند.
تحف القول ، ص 366
"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"
امروز اتفاقی برایم معبری زده شد به وصیت نامه های شهدا ، آنجا که از جنگ و جبهه در دست نوشته هایشان روایت کرده بودند ... خواستم ببینم اگر قرار است که ما افسران جنگ امروز باشیم سرمشقمان را از کجا باید بگیریم ... خواستم ببینم سربازان خمینی چه دیده بودند که جانشان را در راه او باختند و سربازان خامنه ای چشم دلشان روی چه بسته شده که راکد نشسته اند و ...
و اما جنگی که بود ، جنگی که هست و رزمنده ای که نیست ...
جنگی که بود ؛ از روزى که وارد جبهه شدهام، عدهاى از دوستان که همیشه با همدیگر بوده ایم از من زودتر به لحظات پیوستند. و من اینک احساس تنهایى و غریبى مىکنم. دلم تنگ است. و از طرفى هم دلم مىسوزد. مىسوزد از این که فریادم به تمام جهان نمىرسد. که فریاد برآورده، بگویم دنیا در مقابل عالم آخرت، یک ثانیه بیش نیست. و یا در مقابل یک دریا یک قطره است. شهید محمود محمودی
جنگی که هست ؛ امروز جنگ دنیا، جنگ رسانههاست. پیشرفت کارها و سیاستهاى بینالمللىِ دستگاههاى مختلف و جبهههاى گوناگون، بهوسیلهى تبلیغ، خبرسازى، مفهومسازى و تبیینهاى درست و نادرست - یعنى راست و دروغ - دارد انجام مىگیرد.مقام معظم رهبری-آذر ماه 83
رزمنده ای که نیست ؛ رسانه داریم برای انتشار فریادی که محمود محمودی روزی آرزویش را داشت به جهانیان برساند ... کاری کرده ایم برای فریادی که در نطفه شهید شد؟
جنگی که بود ؛ مگر ما آمده ایم که در سنگر بنشینیم و استراحت کنیم؟ ما آمدهایم جلوِ دشمن را بگیریم.شهید ابراهیم اسپکی
جنگی که هست ؛ جنگ فرهنگى کار آسانى نیست؛ کار زبدگان است. لذا زبدگان مىنشینند فکر مىکنند و نسخه مىنویسند و متأسفانه عدّهاى هم در داخل همانها را رله مىکنند! آنها حرفهایى را مىزنند، عدّهاى هم فارسىِ آن را مىگویند و شکل بومى به آن حرفها مىدهند! باید مراقب اینها بود.
بعضى افراد مىخواهند صورت مسأله را پاک کنند. وقتى مىگوییم دشمن، مىگویند دشمن چیست؟ وقتى مىگوییم توطئه، مىگویند شما بدبین هستید!مقام معظم رهبری-اسفند ماه 79
رزمنده ای که نیست ؛ آقا ابراهیم ! ما اینجا در سنگر نشسته ایم راحت ، یک لیوان آبمیوه کنار دستمان ... دور هم مشغولیم به گذراندن وقت ... بی خیال جنگ و دشمن و ... باور نکرده ایمش هنوز !
جنگی که بود ؛ جبهه دانشگاه اسلامى است. که بندگان خدا در آن جا بیشتر به خدا نزدیکتر مىشوند. و هواهاى نفس را زیر پا مىگذراند. و بیشتر با خدا در تماس هستند. شهید حسن نصرآبادی
جنگی که هست ؛ پایهى اصلى کار بسیجى، اخلاص است. «گمنام»، از جملهى تعبیرات امام است: «مکتب شاهدان و شهیدان گمنام». گمنام یعنى دنبال نام و نشان نبودن. گفت: «در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست/در قید نام ماند اگر از نشان گذشت».براى خدا کار کردند، که این ناشى است از روحیهى اعتماد به خدا؛ میدانیم که پیش خداى متعال ضایع نمیشود.مقام معظم رهبری-مهرماه 90
رزمنده ای که نیست ؛ عوضش ما در این جبهه جنگ نرممان درگیر عاشقانه هایمان شدیم و هر روز برای یکی قلم می زنیم و هوای نفسمان را بیشتر پرورش می دهیم ... دغدغه هایمان بیشتر دیده شدن است ... گمنامی را گم کرده ایم!
جنگی که بود ؛ به خدا قسم هر طرفى را که مىنگرم، دانش آموزانند که قلمشان، کلاشینکف است و جوهرشان، خونشان و دفترشان، زمین سرخ کربلا است. گزیده ای از وصیت نامه شهید یوسف براهنى فر
جنگی که هست ؛ در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبههاید. نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیمگیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاهها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحىهاى کلان را میکنند. افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست مىبینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مىآزماید. لذا اینها افسران جوانند؛مقام معظم رهبری – شهریور 88
رزمنده ای که نیست ؛ گاهی یقین میکنم برخی دانش آموزان آن زمان در ولایت پذیری گوی سبقت را از دانشجویان این زمان ربوده اند و با بصیرت تر بوده اند ... ما دانشجویان از ولایت پذیری تنها "شعار وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" را یاد گرفته ایم ...
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
خیابان،حتی به خاطر نمی آورد چیزی را فراموش کرده باشد.
و شهر،در عمق غفلت،اوهام زمستانی خویش را به نمایش گذاشته است . . . !
رمز عملیات : یا زهرا سلام الله علیها . . .
خیلی سخت نیست >>> شلمچه + کربلا + یا زهرا (س) = شهید گمنام
چه بگوییم ؟ !!
سکوتم لبریز از حرف است !!
و باز هم من به تناقض رسیدم....
پارادوکس های ذهنم دیگر توان معنا کردن تو را ندارند . . .
س ک و ت