يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۸۹، ۱۲:۵۷ ب.ظ
سنگ از پشت نمازم پیداست...
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
در نماز سجده اول موت از دنیاست ، جلسه بین السجدتین برزخ است ، سجده دوم موت از برزخ است ، سر که بر داشتی قیامت است ،لذا در تشهد به لااله الا الله شهادت می دهی...!(حاج آقا دولابی)
یادمه که یه روز یه جایی بودم که سخنران داشت از نماز میگفت...
اول اشاره کرد به شعر مولوی که:
بشنو از نی چون حکایت میکند/از جدایی ها شکایت میکند
از نیستان تا مرا ببریده اند/از نفیرم مرد وزن نالیده اند
بعد ادامه داد که از وقتی ما از اصلمون جدا شدیم و اومدیم این دنیا همش در حال نالیدنیم...
وقتی خدا میخواست مارو بفرسته این دنیا ما نمیخواستیم بیایم
خدا بهمون گفت:
شما برین اون دنیا قول میدم روزی ۵ بار باهاتون دیدار داشته باشم...۵ نوبت نماز...!
تا حالا به نماز از این زاویه نگاه نکرده بودم
همیشه بهم گفته بودن باید نماز بخونی چون خدا بهت این همه نعمت داده
باید یه جوری ازش تشکر کنی دیگه!

پس نوشت:
شما چرا نماز میخونین؟
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
اینگونه هزار عید با هم داریم
عید بر شما مبارک
خب نماز می خونم چون خدا گفته
نماز می خونم چون نماز من رو به خدا وصل می کنه
چون نماز من رو به سرچشمه ی همه ی خوبیها وصل می کنه
چون نماز من رو به نامحدود وصل می کنه
چون نماز بندگی رو به من آموزش میده و من رو از دایره ی نفسانیت خارج می کنه و بندگی من رو به کمال می رسونه
چون نماز من رو از غیر خدا منقطع می کنه .
چون نماز من رو از زشتیها دور می کنه و هرروز من رو 5 بار از آغشتگی به گناهان پاک میکنه و هر روز من رو 5 بار به خودم وا می داره و یادآوریم میکنه که کیم و واسه چی اومدم و کجا میرم
چون نماز .....