بنت الرسول
بسم الله الرّحمن الرحیم
انّا اعطیناک الکوثر
فصلّ لربّک وانحر
انّ شانئک هو الابتر
صدق الله العلی العظیم
بسم الله الرّحمن الرحیم
انّا اعطیناک الکوثر
فصلّ لربّک وانحر
انّ شانئک هو الابتر
صدق الله العلی العظیم
غرق در دریای انتظارم
مرا غریق نجاتی باید...
العجل...العجل...
پس نوشت:
آنچه ما نامش را انتظار می گذاریم تنها تمرین منتظر بودن است نه انتظار...
+ سواری که از دور می آید پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود،گرد و غباری که از زیر پای اسبش بر می خیزد دیده می شود.گرد وغبار آشوبها و ناآرامی های جهان در روزگار ما،خبر از نزدیک شدن فارس الحجاز(صاحب الزمان.عج.) میدهد. (حاج آقا دولابی)
+ گویی سواری می رسد...
پیش نوشت:
المومن اعظم حرمة من الکعبه/حرمت مومن از خانه خدا بیشتر است...(1)
حرمت مومن به حدی بالاست که امام کاظم .ع. می فرمایند:
گوش و چشم خودت را در مورد برادر دینی ات دروغگو بشمار!
اگر پنجاه نفر نزد تو قسم خوردند ، ولی خود آن فرد سخن دیگری گفت،او را تصدیق و دیگران را تکذیب کن
مبادا چیزی بر زبان جاری کنی که موجب خواری وی شود و مردانگی و آبروی او را نزد دیگران ببری
که در این صورت در زمره کسانی خواهی بود که خداوند درباره آنان فرمود:
بدرستی برای کسانی که دوست دارند.فحشا را در میان اهل ایمان پراکنده سازند عذابی دردناک خواهد بود.(2)(3)
1.خصال،ج1،ص27/ 2.نور آیه 19 /3.کافی،ج8،ص147
+نائب الزیاره بودیم...
+در پی اهانت مشتی جاهل؛موج وبلاگی"جانم فدای حضرت هادی.ع." شماهم شرکت کنید(+)
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
فَقالَ الاَْمینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ ؟فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها
جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟ خداى عزوجل فرمود:آنان خاندان نبوت و کان رسالتند آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش
درشان فاطمه (س)همین بس که در روزگارانی که جنس مونث چیزی جز تحقیر نمی بیند و جز توهین نمی شنود،خداوند عزّوجل برای معرفی اهلی که زیر کسا جمع شده اند و دربین آنها خاتم پیامبران و سر سلسله ولایت حضور داردنمی فرمایند:هم رسولی یا هم ولیّی
بلکه می فرمایند هم فاطمه وابوها وبعلها وبنوها
واین گونه است که فاطمه می شود نقطه ثقل خانه ای که ستون های محکمی چونمحمد(ص)وعلی(ع)وحسن(ع)وحسین(ع)دارد وبی تردید هرکه به این خانه پناه برد درامان خواهد ماند.
در باب اهل کسا فضایلی هست از جمله:
نخستین وبرترین مخلوقاتند/پیش از هرکس وارد بهشت میشوند/ فرمانبرداری از آنان برکائنات فرض است/در زیر عرش خداوند جای دارند/میزان اعمالند
بی تابی هایم برای تو...!
ستاره ها،دورتا دور هم زیر کسا...رسول (ص)به یکایک آنها چشم میدوزد...
به خاطر می آورد لحظه های وصالشان را...یکی با فرق خونین درون محراب،
یکی باجگر پاره پاره،یکی با سر بریده ویکی...چشم میدوزد به جگر گوشه اش
ومرور میکند زهرا را از ابتدا:
بیستم جمادی الثانی/مکه/فرشته ها در رفت وآمد/
لایه های آسمان نورباران/اِنّااَعطیناکَ الکَوثَر/
اسمش را می گذاریم فاطمه/قرار است دوستانش را از آتش جدا کند/
می گذرد/بزرگ می شود/روحش اما سریع تر از جسم/
بوی بهشت را از او استشمام میکنم/پنج سالگی/یتیم میشود از مادر/
میشود شریک غم وهمدرد من/وارد خانه میشوم با سروصورت خاکی/
می بیندم/بغض میکند/آب می آورد خون وشکمبه حیوان از سرم بزداید/
زدوده میشود از دلم غبار تنهایی/می شود ام ابیها/نه سالگی/
مینشینم روبرویش/میگویم/علی همسفر می خواهد/
سرخ میشود/حیا میکند/ترجمه میشود افسانه های عاشقی/
خدا مهریه اش را می دهد/یک پنجم دنیا/یک سوم بهشت/
چهار رود فرات ونیل ونهروان وبلخ/به همراه جواز شفاعت/
دستش را می گذارم در دست علی/مواظبش باش/
امانت خداست نزد ما/لباس عروسیش را می بخشد همان شب/
میوه های دلش متولد میشوند/یکی از آنها میشود حسین/
خدا به فرشته ها فخر میفروشد بخاطر عبادتش/
انفاق میکند/ویُطعمون الطعام علی حُبّه مسکیناًویتیماًواسیراً /
جهاد میکند آنهم در خانه/اینک/زیر کسا/
ستون کسا نشسته روبرویم/خدایا/محبٌّ لمن اَحبّها/
ماه ها بعد/هجده سالگی/بین درو دیوار/عدوٌ لمن عاداها
+ شهادت بانوی دو عالم تسلیت...امسال فاطمیه برای من رنگ وبوی دیگری داشت...
+ روایت کوچه های بنی هاشم (+)
صحنه اول کساء:
خانه ، خانه ی فاطمه(س) بود.پیامبر به زیر عبا رفته بود.حسن(ع)آمد به زیر عبا رفت،حسین(ع)نیز.
علی(ع)آمد به زیر عبا رفت فاطمه(س)نیز به آنها پیوست.
پیامبر(ص)دست به دعا برداشت:
خداوندا من از ایشانم و ایشان از من...آنچه آنها را خوشحال کند مرا خوشحال کرده و هر آنچه آنها را ناراحت کند مرا ناراحت کرده...با دوستان آنها دوستم وبا دشمنان آنها دشمن...
هم اهل بیت النبوه ومعدن الرساله و مختلف الملائکه و مهبط الوحی...
هر روز در آستانه درب خانه او می ایستادند وندا می دادند:
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...
صحنه دوم لیلة المبیت:
زندگی در مکه دیگر ممکن نبود،فشارها وتهدید ها بدون کمک های خدیجه و ابوطالب قابل تحمل نبودند.
در نهایت توطئه قتل پیامبر ایشان را مجبور به هجرت کرد و علی(ع) را به ماندن
چه شبی بود آن شب هولناک،علی (ع)در بستر مرگ ، دیگران در انتظار...
هجرت به مدینه آغاز شد...
صحنه سوم غدیر خم:
یا ایها الرسول!بلّغ ما انزل الیک من ربک...
- مردم!آیا مرا به راستگویی می شناسید؟مردم!چه کسی صاحب اختیار شماست؟...هرکس من مولای اویم علی مولای اوست...خدایا شاهد باش فرمانت را به جا آوردم و پیامت را به ایشان ابلاغ کردم
پس از آن، همه یک به یک با امیر المومنین.ع. بیعت نمودند؟!!
صحنه چهارم رحلت پیامبر(ص):
از غدیر تا رحلت پیوسته رسول الله مردم را به ولایت ودوستی با اهل بیت دعوت میکرد...پیامبر(ص)صبح دوشنبه ۲۸ صفر رحلت می کنند و پس از دو روز که بدن مبارکشان روی زمین می ماند در مراسمی غریبانه تشییع و تدفیع می شوند...
حتی نقل است که عایشه که از نظر اهل تسنن نزدیک ترین همسر به پیامبر(ص) بوده می گوید:
ما از صدای بیل خوردن به زمین فهمیدیم که دارند پیامبر را دفن می کنند...
همه در سقیفه...آنجا مگر چه خبر است؟!
صحنه پنجم سقیفه :
همان جایی که جمعی از اصحاب پیامبر(ص) در حالی که هنوز جنازه پیامبر(ص) روی زمین بود گرد هم آمدند و بر سر جانشینی آن حضرت به مشاجره پرداختند تا جائی که نزدیک بود سعد بن عباده بزرگ انصار در همان مجلس کشته شود
و این اتفاقات در حالی بود که امیرالمومنین(ع) مشغول رسیدگی به کار های پس از رحلت و تشییع و تدفین رسول الله بودند...
صحنه ششم فدک:
در پی فرمان خدا "وآت ذی القربی حقه..."رسول الله فدک را به فاطمه بخشید و ای کاش...
چند روزی از رحلت پیامبر.ص. نگذشته بود که خلیفه فدک را مصادره کرد...
فاطمه.س. رفت شاهد آورد،احتجاج کرد،پس دادند و پس گرفتند...آن هم چه پس گرفتنی!
صحنه هفتم مغیره:
آمده بودند علی .ع. را به زور ببرند مسجد بیعت بگیرند...نرفت...به فرمان خلیفه به سمت بیت او رفتند...بزرگ آنان گفت هیزم بیاورید،آوردند، دور خانه جلوی درب ریختند...به خدا قسم اگر بیرون نیاییدو بیعت نکنید خانه را با اهلش می سوزانم...
با وجود فاطمه در خانه؟با وجود او!
فاطمه.س. به پشت درب آمده بود اما...
صحنه هشتم بیت الزهرا:
حال در و دیوار خانه شهادت مظلومیت زهراست
هر روز بچه ها ، درب ،دیوار...
هر روز علی.ع.،غرفه فاطمه.س. مغسل...
و هر روز تنهایی علی.ع.
صحنه نهم مسجدالنبی:
اسس علی التقوی...جایی که منبر و محراب پیامبر.ص. را در آغوش کشیده
همان منبری که پیامبر بر بالایش می فرمود:
مردم ! من از شما اجر ومزدی نمی خواهم مگر دوستی و خوش رفتاری با اهل بیتم
خوب امانت داری کردند...خوب!
صحنه دهم بیت الاحزان:
اینک مدینه صدای هق هق فاطمه را می شنود
اشک هایی که بر بیداری حق جویان می افزود و خواب خستگان را آشفته می کرد
خستگان آشفته به ستوه می آیند و به اامام مظلومان می گویند:
به فاطمه .س. بگو یا شب گریه کند یا روز...
برایش بیت الاحزان می سازد در بقیع...آنجا را هم تاب نمی آورند و ویران می کنند...
صحنه آخر تشییع فاطمه الزهرا.س. و بقیع:
علی! غسّلنی بالیل / علی! کفّنی بالیل / تا نامردا نبینند / علی! دفّنی فی الیل....
سرّ عشق:
هم فاطمه و ابوها وبعلها بنوها...
در زبان عربی اگر صد زن یک جا باشند و تنها یک مرد آنجا باشد میگن ضمیر رو باید مذکر آورد...مرد باید به مرد معرفی بشه...در زیر کساء ۴ مرد هستند و تنها یک زن ، از طرفی دستور زندگی و اجتماع حکم میکنه که طبق رسم ادب در جمعی که پیامبر(ص)هست افراد نسبت به ایشون معرفی بشن اما در حدیث کسا خدا کار دیگه میکنه،وقتی عشق میاد وسط اول فاطمه،نفرمود هم رسولی هم نبیی...بلکه فرمود هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها...
سیزده بدر های بی تو
همه
نحس اند...!
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
در کوچه پس کوچه های گذر زمان
و در روزهایی که صدای پای بهار گوش زمینیان را کر کرده
مسافر دلتنگی مثل همیشه مهمان قلبم است
در لابه لای شدن ها و جوانه زدن ها
حقیقتی ،بهاری شدن مرا به بازی گرفته است...وآن اینکه :
امسال هم در هفت سین قلبم ، جای سیمای تو خالیست!
پیش نوشت:
السلام علیک ایها الامام الرئوف
در زمان شیخ بهایی دانشمند نامدار قرن ۱۰و ۱۱ هجری قرار بر این بود که سر در حرم امام رضا ( ع ) را ترمیم کنند.
از قضا شیخ مجبور می شود چند روزی به مسافرت برود و به معمار دیگر سفارش می کند به سر در کاری نداشته باشد تا او از سفر برگردد . معمار می پذیرد.
شیخ به سفر می رود و در همان روزها معمار خواب می بیند و در خواب به او دستور می دهند که ترمیم سردر را آغاز کند . معمار به آن خواب توجهی نمی کند و دست نگه می دارد.ولی چند بار این خواب تکرار می شود . سرانجام معمار دست به کار می شود و سردر را ترمیم می کند.
شیخ بهایی بر می گردد و از این که سردر را ساخته اند ناراحت می شود.
وقتی معمار ماجرا را تعریف می کند، حال شیخ دگرگون می شود و می گوید: من می خواستم حرزی بر سر حرم تعبیه کنم که هر گناهکاری به محض ورود حالش دگرگون شود و بازگردد(نتواند وارد حریم رضوی شود)،ولی امام رضا (ع) این گونه نخواست و ترجیح داد این در بر روی همه گشوده باشد.حتی گنهکاران...
پس نوشت:
حرفی نمی ماند...فقط...
در صحن وسرایت همه جا دیده گشودم / جایی ننوشته ست گنه کار نیاید
اصلا همین که طی یک سالی که گذشت ۴بار دعوتم کردی خود اثباتی ست بر این ادعا که پناه گنهکارانی
+دل من گم شد،اگر پیدا شد / بسپارید امانات رضا(ع) / و اگر از تپش افتاد دلم / ببریدش به ملاقات رضا(ع) / از رضا(ع) خواسته ام تا که غلامش بشوم / همه گفتند محال است ولی... / دل خوشم من به محالات رضا(ع)
+پارسال رفته بودیم بازدید کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در قم...آقایی که به عنوان راهنما در آنجا توضیح می دادند این داستان را تعریف کردند...بعد از شنیدن این داستان تا ساعت ها حالم دگرگون بود...
+اینطور که من شنیدم حضرت رضا (ع)خود به خواب معمار می آیند ودستور می دهند سر در را تکمیل کند
+عنوان وبلاگ سوء تفاهم ایجاد نکندمنظور از کلمه "این" این مطلب هست نه "امام رضا-ع-"
+طرح بسیار زیبای ثبت نام خادمین معنوی امام رضا(ع)...توصیه میکنم حتما شرکت کنید(+)
+کاش فردا زودتر برسد...دلم پر می زند برای یکبار دیگر نماز خواندن پشت سر امامم،سیدعلی...ببینید طرح : دورکعت نماز عشق به امامت حضرت ماه(حفظه الله) (+)
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
به بهانه ۲۸ صفر رحلت پیامبر اکرم(ص)...
خواجه ی انبیا گفت:«در امت من مردی است که به عدد موی گوسفندان ربیعه ومضر در او را در قیامت شفاعت خواهد بود.»صحابه گفتند:آن که باشد؟ فرمود:بنده ای از بندگان خدای.گفتند:ما همه بندگان خدای-تعالی ایم.نامش چیست؟فرمود:اویس!
قبول!تو از من خیلی عاشق تری،خیلی پاک تر،با صفاتر.اصلا همه ی «خیلی ها»مال توست و فقط یکی سهم من:اویس من از تو خیلی غریب ترم!
در چیزی شبیه هستیم:فاصله.درد مشترک.ازقرَن تو تا او.از قرن من تا او فاصله!مگر فرقی میکند؟برای تو از جنس مکان.برای من از جنس زمان.راه دور بود. خیلی.چندین بادیه.پر از عشق شده بودی.پر.گفتی بروم شاید از دورها بشود او را ببینم.
تو رسیدی.رفته بود سفر.من رسیدم،رفته بود سفر.تو ندیدیش.من ندیدمش وما فقط تا همین جا همسفر بودیم.
تو رسیدی،رویش نبود،بویش بود.او را نفس کشیدی.نفس کشیدی.من رسیدم.نه رویش بود نه بویش.نه هیچ چیز دیگری برای قناعت!
تو رسیدی.حنانه بود برای سر در هم گذاشتن.بر فقدان شانه هایش گریستن.من رسیدم، حنانه سنگ شده بود.نامی فقط وصدای ناله حتی از اعماقش نمی آمد.
گفتم:سهم من؟گفتند:قال رسول الله..نفهمیدم.وقتی خیلی دور باشی همین می شود دیگر.زبانت هم.یکی باید می بود.یکی در این میان.بین من و او...
(خداخانه دارد فاطمه شهیدی)
+ایام تسلیت...
+مخاطب نوشته اویس قرنی ست...این مطلب کمی طولانی بود کامل ان را در ادامه مطلب می توانید رویت کنید
+دوست عزیزم طهورا نویسنده وبلاگ حلقه گیسوی یار از برگزیدگان سوگواره وبلاگ نویسان عاشورایی اعلام شد وبخاطر پست زیبای شرح بی نهایت(+)سفر کربلا به ایشان تعلق گرفت...ما که حضورا تبریک عرض کردیم به ایشان...انشاالله در این سفر معنوی ما رو از دعا بی بهره نذارن...
+توصیه می کنم بخوانیدشان:پیامبر شیک پوش ها(+)/اویس قرنی کیست؟(+)
+طرح بسیار زیبای ثبت نام خادمین معنوی امام رضا(ع)...توصیه میکنم حتما شرکت کنید(+)
تسبیح انتظارم
ماه هاست
ذکر " اِنّا فتحنا..." گرفته
پس کی می رسد آن فتح مبین...؟!
+جایی خواندم که چه زیبا نوشته بود:اگر قرار باشد همین فردا بیایی اولین چیزهایی که گم میشوند دست و پای مناند ...
+بخوانید:جهان سوم جایی نیست،جماعتی ست (+)
+داشتم وصیت نامه یادگار امام،سید احمد خمینی را نگاهی می انداختم وتوصیه هایی که به فرزندانشان کرده اند در مورد این که مبادا از خط رهبری منحرف شوند ... (+)
+توجه:در وبلاگ به سوی یار ختم قرآن برای شفای یک بیماری برگزار میشه دوست داشتین شرکت بفرمائید(+)
از نشانه های ظهور آن است که ملت عرب حاکمان سفاک خود را به زیر خواهند کشید. بحارالانوار ج ۵۲ ص ۲۲۰
این روزها قیام مردم تونس،مصر و...
بوی ظهور می آید...