روز ششم
یادگار برادر/غرق در خون/جوان/برق شمشیر/یتیم/تشنه/اذن از عمو/صورت چون ماه /حَتّی غٌشِی عَلَیْهِما/مظلوم/یاعماه/هذا یَوْم وَاللهِ کَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.
قبل از نبرد به دست و پای عمو افتاده بود...اشک می ریخت و صورت بر پا گذاشته بود و می بوسید..اذن میدان می خواست:عموجان دست تو برسرم نباشد احلی من العسل.را از چه می خواهم؟
آخر عمو بود و یتیمان حسن ...
بعد از نبرد حسین سینه بر سینه قاسم گذاشته بود اشک می ریخت
آخر عمو بود و یتیمان حسن ...
من بودم و علی.و یک میدان دشمن.و تا چشم کار می کردسلاح.و تا دید می رسید,سوار.اما اینها را فقط من می دیدم.سوار من انگار چشم به جای دیگر داشت.وگرنه باید ترسی,تردیدی,لرزشی یا لااقل تاملی...هیچ از این خبرها نبود.با تحکمی بی سابقه به من گفت:((بچرخیم!))و شروع کرد به رجز خواندن.وچه رجزخواندنی!چه صلابتی!چه جلال و جبروت و عظمتی!آنچنان که من وحشتم گرفت از سواری که برخود حمل می کردم
در رجز مهم نیست که چه می خوانی.مهم این است که چگونه بخوانی.و آنچنان که او می خواند دلهای دشمنان را در سینه معلق می کرد
اندک اندک من هم از سوارم جربزه گرفتم.اما یک چیز را نمی فهمیدم و آن اینکه چرا هر طرف می گردیم,حسین پیش روی ماست.وقتی که با این سرعت در یک میدان چرخ می زنی ,هر نقطه میدان را فقط در یک آن باید ببینی.نمی دانم چرا در این گردش و طواف,همه جا حسین بود
شنیدم که سوارم با خود می گفت:((فَاَینَما تَوَلوُِ فَثَم وجه الله)) به هر سو که رو کنید.روی خدا پیش روی شماست
ما همچنان چرخ می زدیم و علی همچنان رجز می خواند و یک نفر از سپاه دشمن پا پیش نمی گذاشت.بعدها شنیدم که غلغله ای افتاده است درسپاه دشمن.طارق بن تبیت وارد میدان شد.ناگهانی و بی مقدمه پیدا بود که قصد غافلگیری دارد.طارق,مثل برق از کنار ما گذشت و من فقط حس کردم که سوار من قدری خود را به سمت راست کشید و به جای خود بازگشت.همین وقتی افسار مرا برگرداند دیدم که نیزه علی بر سینه طارق فرو رفته .پسر طارق از این مرگ ناگهانی وخفت آمیزبه خشم می آید و خون جلوی چشمانش را می گیرد که بی گدار به میدان می زند.دیدم که جزیی دیگر از سپاه دشمن کنده شد و به میدان پرتاب گردید.
سر اسب او برق آسا از کنار سر من گذشت وهنوز تمام هیکل ما دو اسب از کنار هم عبور نکرده بود که سر پسر طارق را پیش پای خودم یافتم.مقتول بعدی طلحه بود,پسر دیگر طارق که او هم کشتنش وقتی از سوار من نگرفت.بعد,مصراع بن غالب آمد.شمشیر سوار من با چنان ضربت و سرعتی فرود آمد که سوار و اسب را دفعتا به دو نیم کرد
فقط تعداد کشته نیست که دشمن را به وحشت می اندازد,کیفیت قتل گاهی به مراتب رعب انگیزتر از تعداد مقتول است.بحث عقاب است و بچه روباه.عقاب که برای گرفتن بچه روباه بال بال نمی زند,آنی فرود می آید و کار را تمام می کند
اما اینها هیچ کدام مهم نیست.مهم نگاهی است که میان این پدر و پسر,رد و بدل می شود.مهم ((فتبارک الله))ی است که بر لبهای پدر می نشیند.مهم مژگان سیاهی است که به تحسین فرود می آید و برمی خیزد.مهم تبسم شیرینی است که به لطافت رایحه بر چهره ی پدر پخش می شود.مهم نسیم((لاحول))ی است که از کوهسار پدر به لاله زار پسر می وزد....
*این نوشته از زبان "عقاب" (اسب علی اکبر-ع-که سابقا متعلق به پیامبر-ص-بوده است)خطاب به لیلا مادر علی اکبر-ع-است .(منتخبی از کتاب پدر عشق پسر سیدمهدی شجاعی)
ویژگی های مجلس امام حسین-ع-(قسمت دوم): مجالس عزاداری امام حسین(ع) چهارده صفت دارد؛۸)چنین مجلسی مانند مشعرالحرام است (مشعر سرزمینی است که حاجیان در آن وقوف مینمایند و امام صادق(ع) فرمود چنانچه حاجی در مشعر وقوف کند از گناه خارج میشود.۹)چنین مجلسی مانند حطیم است حطیم مساحت میان حجرالاسود و زمزم و مقام ابراهیم و قسمتی از حجر اسماعیل را حطیم میگویند. در این مکان حدود یکصد تن از انبیای الهی و از جمله حضرت آدم، نوح، صالح، اسحاق، یوسف، شعیب و... دفن شدهاند. آنجا مکانی است که دعا مستجاب میشود. ۱۰)مطاف بیتالله است (مجالس عزاداری امام حسین(ع) حریم خانه خداست.) ۱۱)چنین مجلسی قبه امام حسین(ع) است. ۱۲) چنین مجلسی خاموش کننده آتشهاست. ۱۳)چنین مجلسی منبع آب حیات است (عزاداری بر امام حسین(ع) عامل رستگاری و فلاح است.) ۱۴)چنین مجلسی تالی مجلسی میشود که ابتدای آن خلقت و انتهای آن محشر است.
(منتخبی از کتاب خصائص الحسین نوشته شیخ جعفر شوشتری)
امام حسین علیه السلام:کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.(بحار الانوار،ج75،ص128)
پس نوشت:
عشق عمو و برادر زاده را می توان در این جمله مقتل خلاصه کرد....حَتّی غٌشِی عَلَیْهِما...
+تا آسمان این پست قلم خورده دوست عزیزم زائر است...اجرش با حضرت قاسم-ع-...(آمدم بنویسم قاسم ...تایپ شد قائم...شاید صاحب عزای اصلی حضرت مهدی-عج- اجر این روضه را خودش می خواهد بدهد...ما چه می دانیم؟)
من هیچ وقت عربیم خوب نبوده ها!