این پست درد دارد
پیش نوشت:
مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً: از مومنانْ مردانی اند که آنچه را با خدا بر سر آن پیمان بستندبه مرحله صدق درآوردند، پس برخی از آنها به نذر خویش وفا کردند [و شهید شدند] و برخی از آنان انتظار می کشند و هیچ تغییری [در پیمان خود] ندادند.
این روزها وقتی این آیه را می شنوم دیگر یاد شهید نمی افتم...یاد همسر شهیدی میفتم که سال هاست زینب گونه در این شهر رنج ها می کشد و صبوری می کند...و صبوری می کند...
خدایا هزاران بار حکمتت را شکر اما...اما چرا همه ی خوشی های عالم سهم یک گروه وتمام رنج ها سهم گروهی دیگر...؟خدایا هر یک از این امتحان ها به تنهایی برای خم کردن یک انسان بس است...چرا همه برای یک نفر؟یک زن چقدر باید ازین امتحان های کمرشکن بدهد تا نمره بیستش را بپذیری؟
خدایا به حرمت صبوری زینب که "مارایت الا جمیلا"یش شد درس عاشورا از این امتحان آخری این مادر بگذر...
پس نوشت:
خدایا دلم معجزه می خواهد...خودت بهتر می دانی از کدام جنس معجزه ها...
+کاش میشد این پست رو تقدیم کنم به...به همون کسی که...بگذریم! (فهمید آنکه باید بفهمد!)
+اصلا کاش مخاطب این پست هیچ وقت به این وب سر نمیزد تا من می تونستم راحت تر حرف بزنم...حداقلش این بود که از خجالت خودم در می اومدم...
+من که خودم می دونستم چه دارم مینویسم نفهمیدم چه نوشتم...وای به حال شما که نمی دونستید...فقط همین رو بدونید...این پست درد دارد....
+اصلا به شما چه که یه جوونی که آرامش این ثانیه هاتون رو مدیون امثال پدر او هستید داره یه گوشه این شهر ذره ذره آب میشه؟برین خوش باشین واز خاطرات شب یلدا برای دوستاتون بگید...!بی خیال...
+دغدغه های ذهن من را یگانه به تصویر کشیده...بخوانیدش(اینجا...تهران!!)(اینجا...تهران!!شهری که در نامردی روی کوفه را کم کرده...شب یلدا....جمکران...بوی امام زمان-عج- دارد؟نه ندارد...وقتی زائران آنجا هم در شب هفت امام دست از تخمه شکستن خود برنمی دارند...آخر شب یلداس دیگر...نمیشود از هندونه وانار وتخمه هایش گذشت که...!)
قالبت قشنگه
دردت قشنگه
خیلیا این دردو ندارن . . .
+خدایا . . . فقط یک معجزه.