نگاهم به اوست
پیش نوشت:
پرشرافت ترین پارسایی آن است که دلت از آنچه روزی اش شده است،آرامش یابد.
توی اتوبوس نشستیم...اول خطه! مثل همیشه راننده منتظره تا بهش تذکر بدیم تا تشریفش رو بیاره...غرغرها کم کم شروع میشه...
توی این هوای گرم! آقا حرکت کن دیگه...نصف عمرمون توی این گرما و اتوبوسا تلف میشه و...
پیرزن مانتویی بغل دستیم به چادری که روی سرمه نگاهی میکنه و یحتمل توی فکرش میاد که شاید در جریان برنامه های دولت بطور خیلی دقیق!!باشم که در گوشم میگه : یارانه ها رو قرار نیست دیگه بدن؟!! من میگم : چطور مگه؟ میگه : آخه همیشه بیستم می ریختن اما این ماه خبری نیست ،گفتم شاید چند ماه دادن حالا میخوان قطعش کنن!! بهش میگم : والا من در جریان قضایای یارانه و تاریخ واریز و دلیل تاخیرش نیستم...!
نگرانه!
میگه از وقتی یارانه ها رو میدن همه چی گرون شده...کاش دیگه یارانه ندن ولی همه چی ارزون بشه! بهش میگم:نگران نباشین...روزی دست یکی دیگه اس،روزی هر کسی مشخصه... خدا خودش قول داده روزی رو میرسونه... چه با یارانه چه بی یارانه!
و اللهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب(212 بقره / 38 نور)
پس نوشت:
این نگرانی هامون همه نشونه اینه که خیلی وقته دیگه به خدا اعتماد نداریم...که اگه داشتیم غصه گرون شدن و ارزون شدن رو نمی خوردیم!