کارت دعوت
پیش نوشت:
یا من یسمّی بالغفور الرحیم...
کارت دعوت میهمانی برایم آمده:
دعوتید به بزم رحمت غیاث المستغیثین
زمان : یکم الی سی ام رمضان المبارک
به صرف بخشش و رافت و مهربانی
لطفا از آوردن هرگونه گناه خودداری کنید
رجب و شعبان را گذراندم غافلانه...بوی ضیافت الله پیچیده
اگر علی (ع) و اعتکافش ، شعبان و حسین(ع) و عباس (ع) و سجادش (ع) ، نیمه شعبان و صاحبش (عج) تاکنون بهانه ی پاک شدن مرا به وجود نیاورده باشند با چه رویی مهمان صاحب خانه اصلی شوم؟
بروم پیش خدا چه بگویم؟
بگویم آنقدر نقطه های سیاه روی صفحه دلم زیاد بود که حتی ضامن آهو هم حاضر نشد ضمانت آدم شدنم را بکند؟
بگویم تا مهدی (عج) پرونده ام را دید چشمانش به سرخی گرایید؟
بگویم عباس ِ باب الحوائج (ع) را تا صدا کردم روی برگردانید؟
روی کدام سجاده به استغفار بایستم که صدای استغرالله مرا شنیده باشد و در پی آن گناهم را ندیده باشد؟
خدایا...اگر بخشیده نشده باشم ... نه ... فکرش هم جان آدم را...
در این چند روز باقی مانده به حرمت قطره های خونی که از سرِ روی نیزه بر روی زمین می ریخت بگذر از من...از همانکه باید می بود و نبود...
اللّهم ان لَم تکُن قَد غَفَرت لَنا فی ما مَضی مِن شَعبان فاغفِر لَنا فی ما بَقیَ مِنه...
پس نوشت:
باز هم قسمت بدهم به حرمتِ ... بگذرم بهتر است ... از کنار این صفحه مجنون الحسین رد می شود ... فقط اغفرلی و ارحمنی یا من یسمی بالغفور الرحیم...
+ این یک سال و نیم حضورم را مرور کنید اگر از من کوتاهی یا حرفی به دل دارید بگذرید که بیش ازین بار سنگین گناه بر دوش نتوان کشید...حلال کنید...شاید نگاهم کنند...
+ در مناجات آسمانی شدنتان در سحرگاهان هنگامی که سر بر سجده می سایید و هنگامی که زمان افطار زیر لب زمزمه می کنید : اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت ... مرا از یاد نبرید...
+ در پناه خدای فاطمه سلام الله علیها...
+ نظرات این پست استثنائا مال خودم...(تایید نمی شوند!!)
ما را بخوان به وادی شوریدگان...