ماشین سواری
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پارسا و پریسا ، در ماشین نشسته اند ، سر جا دعوایشان می شود ... دنبال بهترین جا برای نشستن هستند ... هر دویشان می خواهند جلو بنشینند ... کوتاه هم نمی آیند ... بهشان می گویم ... این مسافت کوتاه که دعوا کردن ندارد ... برسیم خانه سهم هر کدام که بچه ی خوبی باشید یک اتاق جداگانه با تخت و اسباب بازی و وسایل زیباست.
پارسا کوچک است نمی فهمد ... الان می خواهد خوش باشد ... پیش خودش می گوید کو تا برسیم خانه! ... پریسا اما کمی عاقل شده، کوتاه می آید ... به حرف بزرگتر گوش می دهد ... جایزه اش می شود اتاق شخصی با تمام متعلقات آن!
.
.
.
قرآن را که باز می کنیم ، جلوی چشممان مصور می شود که: جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الْمُحْسِنِینَ ... خدا به ما کوچولوهای این دنیا وعده داده ... اگر خوب باشید ، اگر محسن باشید ، سهمتان می شود بهشت ... تازه در آنجا خالد خواهید بود ... یعنی الی الابد.
فقط این مسیر کوتاه در ماشین این دنیا ، سر هیچ و پوچ خودتان را ، جسمتان را ، ذهنتان را درگیر نکنید ... به حرف صاحبتان گوش دهید ... جایزه تان می شود بهشت با تمام متعلقات آن!