جنجال یک سکوت

پیوندها
دوشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۱:۱۲ ق.ظ

من الغریب الی الحبیب

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پرده اول:سر سفره نشسته بود.نامه رسید.در نامه را که باز کرد:بسم الله الرحمن الرحیم...من الغریب الی الحبیب...لقمه از دستش افتاد وبسوی بازار کوفه شتافت...مسلم بن عوسجه را پیدا کرد... مسلم:حبیب چه شده؟...نامه را نشان داد...حسین برایم نوشته غریب شده...راهی شدند سه تایی(باغلامشان)...

پرده دوم:صدای دمام از لشکر دشمن به گوش می رسد...کودکان قافله:عمه در لشکر دشمن چه خبراست؟عمه:چیزی نیست،برای دشمن دارد لشکر کمکی میاید...کودکان:عمه پس چرا برای ما لشکر کمکی نمیاید؟عمه:میاید عمه جان...سه نفر در راهند....!


+ شب دوم : پیش کشی به حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه ...

+ خاله مون برای بار ششم راهی کربلاست ... مادرم می پرسه: چی میگی به امام حسین(ع) زود زود طلبیده میشی؟ ... خاله میگه: اون اول نیت کردم برای 5 تن هر کدوم یه سفرها رو هدیه کنم ... اینبار دفعه ششم هدیه به حضرت عباس (ع) ... و اینبار عاشورا کربلا ... (پنجمین سفر هم که هدیه به امام حسین .ع. بود هم عاشورای پارسال کربلا!)

+ حسرت!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۰ ، ۰۱:۱۲
شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۳۶ ب.ظ

عاشورایی در راه است

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

همه چیز از کوفه شروع شد ... نامه ی دعوت که به خط کوفی  نوشته شد ، دست تقدیر نیز پای آن را امضا کرد...و اینک کوفه است که حسین بن علی علیه السلام را می خواند ...حسین بن علی علیه السلام جواب نامه کوفیان را که داد ، در حرم امن الهی نمازی دو رکعتی خواند و ذکر استخیربالله گرفت ... 

پسر عمو را صدا زد و در گوشش زمزمه کرد دعوت اهالی کوفه را ... لبیک گفت فرموده امامش را بی درنگ ... در کوفه از هجده هزار نفری که دست بیعت دادند یک نفر هم پای حرفش نماند تا بی وفائی بشود جزء لاینفک شناسنامه کوفیان تمام اعصار ... تشنه بود که سرش را بریدند و بر دارالاماره آویختند و این یعنی عاشورایی در راه است ...


+ شب اول : به یاد مسلم بن عقیل ...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۰ ، ۲۲:۳۶
شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۰، ۰۶:۰۹ ب.ظ

جنجال یک سکوت

هوالواقف علی السرائر و الضمائر

:: جنجال نوشت ::

گفت: تو شمشیر نکش... سکوت کن! سکوت تو بهتر است. 

او هم ایوب وار صبوری کرد ... شمشیر نکشید! 

سال‌ها گذشت ...حادثه‌ها آمد! پسرش را کشاندند به گودال! 

و امروز دل من شده خلوت گاه آن جنجال ِ در گودال ...جنجال یک سکوت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۰ ، ۱۸:۰۹
جمعه, ۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۵:۲۰ ب.ظ

صلّوا علیهم ...

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

استاد می گفت : 

دعایی که بدون همراهی صلوات باشد "بی شک" مستجاب نمی شود ... چون صلوات نوعی تشکر از واسطه هایی ست که این اسلام را به دستمان رساندند ... و تشکر یکی از مقدمه های استجابت دعاست

پرسیدند :

پس تکلیف این همه دعایی که کردیم و بدون همراه کردن صلوات با آن مستجاب شده ، چه؟ 

استاد جواب داد:

آن اتفاق ها به واسطه دعاهای مستجاب شده رخ نداده ... اتفاق هایی بوده که اگر شما هم دعا نمیکردید انجام می شد!

پس نوشت:

امروز جمعه بود و بهار صلوات ...


+ استاد برازش را می گویم!

+ میگن وقتی دعا میخوای بکنی اول و آخرش یه صلوات بفرست چون صلوات یه دعای مستجاب شده است و خدا بزرگوارتر از اونه که اول و آخر یه دعا رو بپذیره اما وسط رو نه!

+ لباس رنگی هامون رو جمع کردیم گذاشتیم تو کمد ... لباس مشکی هامون رو بیرون آوردیم!

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۰ ، ۱۷:۲۰
چهارشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۱۶ ب.ظ

حکایت ح س ی ن علیه السلام

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

ابنا خبری منتشر کرده مبنی بر اینکه : رئیس سازمان اوقاف مسیحیان عراق اعلام کرد که با توجه به نزدیکی ماه محرم و مصادف شدن سال نو مسیحیان با این ماه، این سازمان تصمیم گرفته است که امسال جشن‏های سال نو مسیحیان برگزار نشود.

و در دل من مرور می شود عاشورای 88 ...

در پایتخت شیعی ... سوت میزنند ... کف میزنند ... رهبرشان هم آنها را مردم خدا جو می خواند !

حکایت ح س ی ن (ع) حکایت عجیبی ست ... حبش نصیب هر کسی نمی شود ... حب به ح س ی ن (ع) هم لیاقت میخواهد ... ممکن است مسیحی باشی و محبتش را بچشی و ممکن است اسمت میر"حسین" باشد و محبتش را نچشی ...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۰ ، ۲۲:۱۶
سه شنبه, ۱ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۲۵ ب.ظ

تلاش

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

پیش نیاز درک این پست : آشنایی حداقلی به جمع و تفریق اعداد مثبت و منفی!!!

هفته قبل به آیه ی زیبایی از قرآن برخوردم که تمام تصورات ذهنی من رو در مورد آدمای اطرافم به هم ریخت ...

"لیس الانسان الا ما سعی" که میگه : انسان چیزی جز سعی اش نیست .

از طریق این آیه میشه اثبات کرد که شاید یه فرد معمولی اون دنیا به اندازه یه عالم دینی پاداش بگیره ... شاید جایگاهشون توی بهشت کنار هم باشه و شاید ...

تا حالا فکر کردین فردی که توی یه خانواده بد به دنیا میاد و بزرگ میشه ممکنه اگه تو یه خانواده خوب به دنیا میومد آدم خوبی میشد؟ 

از نظر من عدالت خدا توی این آیه تجلی پیدا میکنه که اون دنیا به اندازه تلاشی که کردی پاداش میگیری ... نه به اندازه عملی که انجام دادی!

ممکنه شخص الف در خانواده خیلی بد متولد شده باشه (فرض کنید شرایط تولد منفی پنجاه) اما توی کل زندگیش 100 پله رفته باشه جلو (مثبت صد) آخر عمرش تازه برسه به جایگاه یه آدم معمولی (مثبت پنجاه) ... 

اما شخص ب  در خانواده خیلی خوبی به دنیا بیاد که مثلا مادرش در زمان بارداری مدام قرآن میخونده و با وضو بچه رو شیر داده و بچه توی یه محیط خوب(مثبت پنجاه)به دنیا بیاد اونم توی کل زندگی 100 پله بره جلو (مثبت صد) که آخر عمرش میشه یه عالم دینی (مثبت صد و پنجاه) ...

اگه به عدالت ما انسان ها باشه که میگیم شخص ب جلوتره چون آخر عمرش میرسه به مثبت صد و پنجاه در حالی که شخص الف آخر عمرش میرسه به مثبت پنجاه ...

اما این نهایت عدالت خداست که هیچ بنده ای رو با بنده دیگه مقایسه نمیکنه ... هر کسی رو با خودش مقایسه میکنه ... یعنی اینکه این بنده به کجا میتونست برسه ... و نهایتا به کجا رسید ! و شاید خدا با همین محاسبه هر دو نفر بالا رو یه جور پاداش بده ... چون هر دو صد پله پیشرفت کردن!

پس نوشت:

عجب پست محاسباتی ای شد ها ...!


+ حاج آقا قرائتی : «لیس الانسان الا ما سعی» یعنی نیست برای انسان مگر به مقدار سعی اش. اگر خدا از ما عمل می خواست می گفت «لیس الانسان الا عمل»، خدا از ما عمل و انجام کار که نمی خواهد، خدا از ما سعی می خواهد، سعی ات را بکن شد، شد، نشد، نشد ...

+ این پست شاید بشه جواب اونایی که میگن : ما کجا و آیت الله بهجت کجا ؟ ... و جواب اینکه :شاید هر کدوم از ما هرچقدر هم تلاش کنیم به اون مقام نرسیم اما میتونیم به اندازه آیت الله بهجت تلاش کنیم ... عرصه سعی و تلاش برای همه آدمای روی زمین فراهمه!

+ نگاهی بود از زاویه دیگه به پست محبت مولا ( 5 پست قبل)

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۰ ، ۲۲:۲۵
جمعه, ۲۷ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۳۵ ب.ظ

اجلم را به تاخیر انداز

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

با روضه ی ح س ی ن نفس تازه می کنم

وقـتی هـوای شهـر نـفـس گـیر می شود

.

.

.

زائــر هــمــیــشـه بــعـد نجف، کربــلا رود 

یــعنی غـــدیر اذن دخـول محرم است ...

پس نوشت:

بیرق عزا در جنجال یک سکوت برافراشتیم ... بوی محرم خیلی وقت است می آید ...

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۰ ، ۱۸:۳۵
چهارشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ

ازدواج به سبک اسلامی

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

خبر در سایت ها منتشر شده : عقد دو دانشجو در کنار مزار شهدای گمنام دانشگاه تهران ... سایت ها این خبر رو منعکس کردند و من جالب دیدم حاشیه نویسی های خودم از این اتفاق دوست داشتنی رو به عنوان یادگاری ضمیمه وبلاگم کنم ...

زمان : 25 آبان ماه 1390

* امروز قرار بود بعد از نماز ظهر شهدای گمنام دانشگاه تهران میزبان پیوند آسمانی دو تا از بچه حزب اللهی های این مملکت باشه ...

* ساعت حوالی 10 : قرارمون با دوستان کنار مزار شهدا برای چیدن سفره عقد ... 

* یک ربع ، نیم ساعتی از ده گذشته که کار رو با بسم الله شروع می کنیم ... بچه ها یه شور و اشتیاق خاصی دارن ... سه چهار نفری بیشتر نیستیم ... کارها تقسیم میشه انسیه و نازنین کارشون رو از سفره شروع میکنند ... من و فاطمه هم میریم سراغ تزئین قبور متبرک شهدا با رزهای قرمز ... مهین هم مثل همیشه مدیریت و هماهنگی رو بر عهده داره ...

* کم کم بچه ها جمع میشن ... یگانه و زهراسادات و فاطمه و مینا و طاهره و زینب و معصومه و حسنیه  ... وقت کمه و کارها زیاد ... ازونجایی که مهناز (عروس خانوم) خواهر نداره همه بچه ها یه جورایی دوست دارن بعنوان خواهر براش کاری کرده باشن ... پس هیچکدوم کم نمیذارن

* دانشجوهای رهگذر هم وقتی بساط عقد رو می بینین به سمت مزار میان تا هم عکسی از سفره گرفته باشند و هم از چند و چون برگزاری مراسم باخبر شده باشند ...

* این سومین مراسم عقد در کنار مزار شهدای دانشگاه تهرانه ... و نکته جالب توجه اینه که دو عروس قبلی هم اومدن تا ما رو در چیدن سفره همراهی کنن ...

* کم کم سر و کله ی عروس و داماد هم پیدا میشه عروس 20 ساله و داماد 25 ساله ... مهناز خانوم و آقا مرتضی!

* صدای اذان که در محوطه دانشگاه طنین انداز میشه یعنی کم کم باید کارها جمع و جور بشه ... سفره زیبا شده ... انصافا با هزینه کم و خوش سلیقگی این سفره چیده شده ... مسئولین برگزاری از ابتدا سعی هر چه تمام تر در ساده برگزار شدن این مراسم داشتند ...

* نمازمون رو میخونیم و برای هماهنگی های نهایی دور هم جمع میشیم ! باید مراسم به بهترین نحو برگزار بشه ... تقسیم کار در این فاز هم انجام میشه! (ادامه مطلب)

* ساعت نزدیک یک شده که عروس و داماد به سمت مزار میان ... البته باید در راه پاسخگوی سوالات گزارشگر واحد مرکزی خبر هم باشند و در ادامه کنار مزار حضور پیدا می کنند و شاخه گلی رو نثار عزیزان شهید میکنند ...

* عروس و داماد که مستقر میشن آقای نصیری معاونت نهاد رهبری راجع به این مراسم - که به نوعی ترویج ازدواج آسان هم هست - صحبت میکنند ... دکتر فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران ، حاج آقا کلانتری رئیس نهاد رهبری در دانشگاه تهران ، رئیس دانشکده علوم اجتماعی(چون عروس خانوم دانشجوی علوم اجتماعی بودن) و همین طور حاج آقا قاضوی از مسئولین نهاد ( و به عنوان عاقد) هم کنار سفره ایستاده اند ...

* عقد توسط عاقد زمزمه میشه ... آقای نصیری عجله دارند که عروس خانوم همون بار اول بله رو بگه ... اما دکتر رهبر با خنده میگن : باید سه بار عاقد بخونه ...

* بار سوم هم عقد خونده میشه و عروس خانوم "با توکل بر خدا و استعانت از امام زمان (عج) و امام وشهدا و امام خامنه ای " بله رو به آقا دوماد میدن ... بعد هم بله آقای داماد و بعد هم هدیه هایی از طرف ریاست دانشگاه و ریاست نهاد و ریاست دانشکده علوم اجتماعی و ...

* پس از اتمام مراسم عقد این زوج کنار قبور حاضر میشن و نماز شکری به جا میارن ...

* و صدای امام خمینی در گوش ها می پیچه که به زوج ها توصیه می فرمودند : بروید با هم بسازید ... و انصافا این دو عزیز با چنین شروع خوبی برای زندگیشون آماده ساختن این زندگی و ساختن با اخلاقیات و رفتارهای همدیگه هستن ...

* با آرزوی خوشبختی برای دوست عزیزم مهناز مقدم و همسر محترمشون آقای شرقی

پس نوشت:

باشد که بماند در دفتر خاطراتم ...


+ ادامه مطلب رمز دار است برای برخی دوستان که کامنت خصوصی گذاشته شده!

+ صداو سیما هم این اتفاق خجسته را منعکس کرد فقط لطف کرد بخش واژه امام خامنه ای را در زمان بله گفتن عروس خانوم حذف کرد و فقط به استعانت از امام زمان(عج) بسنده کرد ... انشاءالله (!) که بدون غرض بوده باشد!!!

+ لینک پیشنهادی : گزارش تصویری تریبون مستضعفین از عقد دو دانشجو کنار مزار شهدای گمنام دانشگاه تهران (+) / گزارش تصویری خبرگزاری دانشجو از این مراسم (+) / خبر این مراسم در ایسنا(+) / خبر مراسم در خبرگزاری دانشجو (+) / گزارش تصویری خبرگزاری فارس از مراسم(+)

۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۰ ، ۲۳:۵۰
يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۰، ۰۵:۰۲ ب.ظ

از غدیر تا ظهور

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرامومنین و الائمه علیهم السلام

اعمال حج تمام شد ... تنها دو رکعت نماز ولایت مانده بود که باید عمری به علی بن ابی طالب (ع) اقتدا می شد تا حجشان بشود مصداق حجکم مقبول و سعیکم مشکور ...

آمدند  ، شنیدند ، بالا رفتن دست علی (ع) را دیدند ، به پیشوایشان تبریک هم گفتند ، پیمان اخوت هم ...

هنوز پیکر رسول الله (ص) بر زمین بود که واژه مولاه در "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" را تفسیر محبت کردند و بر معنای ولایت و سرپرستی و پیشوایی اش چشم بستند ... و ندیدند جملات متعدد خطبه غدیر را که پیامبر (ص) در ان فرموده بود : 

انّ علی بن ابیطالب اخی و وصیی و خلیفتی و الامام من بعدی ... 

و فراموش کردند که پیامبر در حجة الوداع و در کنار برکه غدیر برایشان نجوا کرد : 

فاعلموا معاشر الناس ، ان الله قد نصبه لکم ولیا و اماما 

فرض طاعته علی المهاجرین و الانصار و علی التابعین لهم باحسان ...

تنها یک چیز باعث شد که همه این شنیده ها و دیده ها تبدیل شود به ناشنیده ها و نادیده ها ... آن هم حب مقام و حب جاه ، که باعث شد از حب الله دور شوند ... 

و این حب ها تا امروز یکی از طلایی ترین آلات دست شیطان است تا بر چشم ها و گوش ها مهر محکم زند که نه حقیقتی را ببینند و نه واقعیتی را بشنوند ...

و به موازات آن ولی ها و ولایت پذیری ها هم همچنان ادامه دارد ... و همین طور ولایت ناپذیری ها! 

و کسانی که امروز تمرین ولایت پذیری از ولایت فقیه را تاب نمی آورند ... بی شک در آستانه ظهور مولایمان صاحب العصر و الزمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه نخواهند توانست امرو نهی ایشان را تحمل کنند و شمشیر به دست در مقابل ایشان صف آرایی خواهند کرد ...

پس نوشت:

قال الله عز و جل : ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی (بحارالانوار / ج 39)


+ عید ولایت بزرگترین عید شیعیان بر ولایت پذیران مبارکباد

+ سادات عزیز ضمن تبریک مخصوص عید ، عیدی ما فراموش نشود!

+ انشاءالله چهارشنبه در جوار مزار شهدای دانشگاهمان شاهد مراسم عقد یکی از دوستان خواهیم بود ... دوستان دانشگاه تهرانی تشریف بیارن خوشحال میشیم ... غیر دانشگاه تهرانی ها هم برای خوشبختی این دوستمون دعا کنند .

+ خبر : مرگ مشکوک پسر محسن رضایی و این یعنی کلاس فردایمان تشکیل نمی شود! ... خدایش بیامرزاد ...

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۰ ، ۱۷:۰۲
جمعه, ۱۳ آبان ۱۳۹۰، ۰۶:۰۸ ب.ظ

عمار سید علی

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

به وجودش می بالیم ...

خبر از تریبون صدا و سیمای جمهوری اسلامی در گوشم می پیچد : "روئل مارک گرچت" کارشناس سابق بخش خاورمیانه در سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسی‌ها» گفت: سپاه پاسداران ایران را نمی‌توان مرعوب کرد مگر اینکه اعضای آن را بکشیم.این مقام آمریکایی به صراحت به نام "سردار قاسم سلیمانی" فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرد:"وی را باید بکشیم".

سردار که نه ... سرلشکر قاسم سلیمانی که در بهمن ماه سال 89 درجه سرلشکری اش را از طرف فرمانده کل قوا امام خامنه ای دریافت کرد از اواخر دهه 70 به عنوان فرمانده سپاه قدس مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران است.

سرلشکر سلیمانی این روزها سند افتخار و غرور ملی ایرانیان شده است وقتی که دشمن را مجبور میکند لب به اعتراف بگشاید و از او بگوید و پرده از چنین نعمتی که ما داریم و از وجودش بی خبریم برکشد.

چند ماه قبل روزنامه انگلیسی گاردین درباره ژنرال می نویسد: حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می دانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده‌اند، می‌گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده‌اند. یکی از مقامات بلندپایه ارتش آمریکا دراین باره می‌گوید: من خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می‌خواهد؟

ژنرال این روزها آرام دل امام خامنه ای نیز هست ... آقا این روزها تنها نیست ، عماری چون حاج قاسم دارد که تمام افکار دشمن را به خود مشغول کرده و خاری شده برای چشم هایشان ...

پس نوشت:

دشمن بداند که فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین


+ آدم ناخود آگاه هوس می کند وان یکادی بدرقه راه حاج قاسم بکند ... به امید کوری چشم دشمنانش

+ خدا برای رهبرمان چنین عمارهایی را نگه دارد

+ نمی دانم چه حکمتی بود که این مطلب را سه بار نوشتم و هر بار مابین مطلب سیستم restart کرد و من مجبور شدم دوباره از نو بنویسم و هربار با عشق بیشتری مطلب را نگاشتم!

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۰ ، ۱۸:۰۸