جنجال یک سکوت

پیوندها
جمعه, ۶ آبان ۱۳۹۰، ۰۸:۰۵ ب.ظ

مهر آب و آیینه

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

نمی دانم

کدام مستجاب الدعوه ای 

پای سفره عقد بانو و مولا دعا کرده بود

"انشاءالله به پای هم پیر بشید"

که نه سال بعد بانو به پای مولا پیر شد و ...


+ اول ذی الحجه سالروز ازدواج بانو فاطمه .س. و مولا امیرالمومنین.ع. مبارک ... 

+ ببخشید اگر پست ازدواج ، طعم تلخی داشت...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۰ ، ۲۰:۰۵
سه شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۰، ۱۰:۱۳ ب.ظ

محبت مولا

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

چون نامه جرم ما به هم پیچیدند / بردند و به میزان عمل سنجیدند / بیش از همه کس گناه ما بود ولی / ما را به محبت علی (ع) بخشیدند

توی اتوبوس نشسته بودم ، خانم جوانی که حجاب خوبی هم نداشت بغلم نشسته بود . دو دختر دبیرستانی هم تقریبا روبروی ما نشسته بودند ... نزدیک پیاده شدن دو دختر که رسید کرایه شان را آماده کردند ... خانمی که بغل دستم نشسته بود به یکی از دخترها گفت : میشه چند لحظه اون صد تومنی تون رو ببینم ؟ دختر صد تومنی را داد! خانم بغل دستی وقتی به صدتومنی نگاه کرد آن را با صد تومنی خودش عوض کرد و صدتومنی خودش را به دختر ها داد ... دخترها متعجب شدند و پرسیدند چرا عوض کردین؟ 

خانم بغل دستی روی صدتومنی را به دخترها نشان داد ... یک مهر خورده بود ... مهری که سیدها عید غدیر روی بعضی اسکناس ها میزنند و به عنوان تبرکی به اطرافیان عیدی می دهند ... خانم مانتویی و به زعم من بدحجاب آن اسکناس متبرک را از دخترها گرفت و توی کیف پولش گذاشت ... جایی که با بقیه پول ها قاطی نشود!

این صحنه را که دیدم ترسیدم از سرنوشت خودم ... یاد این حدیث افتادم که هر کس حب علی و اولادش را داشته باشد آتش جهنم را درک نمیکند ... بر خلاف ظاهرش که نشان نمی داد ، آدم معتقدی بود ... ترسیدم نکند همین آدم هایی که به راحتی درباره شان قضاوت می کنم که ظاهرشان فلان است در قیامت از من جلوتر باشند ... 

ترسیدم نکند من غیبت کرده باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ، من دروغ گفته باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ، من تهمت زده باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ، من در نماز کاهلی کرده باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ، من حق پدر و مادر را به جای نیاورده باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ... و من هزاران گناه کرده باشم و او فقط حجابش را رعایت نکرده باشد ...

پس نوشت:

نکند من هزاران گناه کرده باشم و او تنها گناهش این باشد که حجابش را رعایت نکرده است


+ لطفا برای اینجانب بالای منبر نروید که رعایت نکردن حجاب گناه اجتماعی ست و بزرگتر از مثلا گناهی مثل دروغ گفتن است ! خودم همه اینها را می دانم ... اما این را هم باید بدانم که فقط خداست که می داند من با تقواترم یا او ...

+ این را هم می دانم که حب علی علیه السلام باید در اعمال افراد تجلی پیدا کند و همین که بگوییم ما شیعیان علی علیه السلامیم برات برائت از جهنم را نمی دهند ... با این حساب ما هم خیلی رفتارهای غیر شرعی که در سیره ی امام علی علیه السلام نیست انجام می دهیم ... پس در محب علی بودن خیلی از ما مدعیان مذهب هم تردید است!(با این تعریف)

+ اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

+ بعدا نوشت و احیانا بی ربط نوشت : همیشه گفتم ما را چه به سیاست! اما بعضی اتفاق ها رخ می دهد که آدم واقعا می ماند چه بگوید ... بعد مجبور می شود یک سری چیزها بگوید که آخرش می شود این! ... مطلب آخرین خبر از وضعیت آب و هوای سیاست را در وبلاگ دیگر بنده (+) بخوانید!

۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۰ ، ۲۲:۱۳
جمعه, ۲۹ مهر ۱۳۹۰، ۰۲:۵۱ ب.ظ

کویر دست هایم

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

اهل معنا رو دیدن که محضر بزرگی میرفت با لباس های مندرس و دست خالی

گفتند : پیش کریم داری میری ،اینجوری نرو ،لباس خوب بپوش ،دست خالی نرو

گفت : اگر اینجوری برم بدنیست ،اینجوری برگردم بده ...

.

.

.

ما را به کسی جُز تو نظر – عیب بود ... کُوبـیم اگر – در دگر – عیب بود

با دست تهی آمدنم عیبی نیست ... با دستِ تُهی روم اگر – عیب بود


+ روزهای عزیز می آید و می گذرد و من همچنان ... 

+ التماس دعا در روز زیارتی امام رضا علیه السلام و دحو الارض

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۰ ، ۱۴:۵۱
سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۰، ۰۳:۵۷ ب.ظ

ذکر ابلیس

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

حاج آقا پناهیان:

ذکر ابلیس هنگام حمله به بندگان خدا ;

یا مایوس ، یا مغرور ...

پس نوشت:

الهی لم أسلط علی حسن ظنّی قنوط الایاس، ولا انقطع رجائی من جمیل کرمک


+ غرور ...... امام صادق علیه السلام فرمودند:کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود.(جهاد النفس، ح 569)

+ نا امیدی ...... امام علی علیه السلام فرمودند: بزرگترین بلا, ناامیدی است. (غرر الحکم، ح 2860)

+ حواسمان باشد که نه غرور در شرایط نیکو ما را بگیرد نه ناامیدی در شرایط بد که هر دو سلاح شیطانند!

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۰ ، ۱۵:۵۷
شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۰، ۱۲:۴۶ ب.ظ

شکوه رضوان

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

امام رضا علیه السلام : باید هر یک از شماها امر به معروف و نهى از منکر نمائید، وگرنه شرورترین افراد بر شما تسلّط یافته و آنچه که خوبانِ شما، دعا و نفرین کنند مستجاب نخواهد شد.

هـرجا دلـی شکست بــه اینجا بیاوریـد

اینجا بهشت خدا،‏مشهد الرضا ست..!

پس نوشت:

میلاد عالم آل محمد (ص) ، سلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام هزاران بار فرخنده


+ حقیقتا نمی دانستم برای پست میلاد چه بنویسم ...!

+ این یکی دو سال اخیر حکمت زیاد مشهد رفتن هایم را نفهمیدم ... و امسال که هم میلاد کریم اهل بیت دعوت شدم هم میلاد کریمه اهل بیت و رابطه کرامت و حرم امام رضا(ع) و دست خالی من و ...

+ توصیه می شود بخوانید : آندارنیک تیموریان ارمنی و حرم امام رضا علیه السلام (+) / زائر یونانی حرم امام رضا(ع) : مشهد،شهر رویاهای همه مسلمانان(+) / داستان های کوتاه از امام رضا علیه السلام(+)

+ منبع حدیث ابتدای پست : بحار: ج 75، ص 354، ح 10

۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۰ ، ۱۲:۴۶
چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ۰۸:۱۹ ب.ظ

بهانه ی کوچک برای توفیق بزرگ

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

یکی از همین روزهای پاییزی و سال 72 بود ... کلاس اول دبستان ...

خانم ناظم سر صف گفت : هرکس فردا چادر سرش کند ، سر صف جایزه خواهد گرفت.

حواسم رفت پیش چادری که مادر قبلا برایم دوخته بود ... دقیق یادم نیست اولین باری که چادر سرم کردم چند سالم بود ... سه یا شاید چهار ساله ... مثل همه دختر بچه هایی که در این سن و سال دلشان هوای چادر داشتن می کند ...

آنروز که به خانه برگشتم ،رفتم سراغ کمد و چادرم را درآوردم ... نگاهش کردم ... آخر قرار بود فردا بخاطرش جایزه بگیرم ... دلم میخواست زودتر آن فردای موعود برسد ...

صبح آمد ، کوله پشتی ام را انداختم و چادرم را هم سرکردم (شاید خنده دار شده بودم بخاطر آن کوله پشتی بزرگی که زیر چادر داشتم ... باید قل میخوردم و میرفتم مدرسه!!)

همان اول صبح ازما تقدیر کردند ... چندنفری بیشتر نبودیم ... درست یادم نیست هدیه ای که دادند چه بود ، یک جامدادی یا شاید یک گل سر ... هرچه بود هدیه ی بزرگی نبود ... اما ... بهانه ای شد که از آن لحظه به بعد من ،چتر آرامشم ، چادر مشکی ام را در برابر نامحرمان یک لحظه هم از سر برنگیرم ...

پس نوشت:

و این گونه من چادری شدم...


+ همیشه به مبحث تشویق کودکان در امور مذهبی اعتقاد داشتم (برخلاف خیلی ها که میگویند کودکان را نباید به جایزه در انجام فرامین خدا عادت داد) چون خودم تجربه های شیرینی از این تشویق ها دارم که اثرش تا هنوز ماندگار است ...

+ دخترها را باید سال ها قبل از تکلیف به حجاب عادت داد ... از دختری که اول دبستان است و مادرش به بهانه اینکه به سن تکلیف نرسیده با تاپ و شلوارک جلوی مردم نمایانش می کند نباید توقع داشت به سن تکلیف که رسید به راحتی زیر بار حجاب آنهم چادر برود!

+ برای فراخوان وبلاگی من و چادرم ... با موضوع چی شد که چادری شدم(+) ... شما هم شرکت کنید. 

+ بی ربط نوشت : بعد عمری یک همایش شرکت کردیم ، عکسمان را زدند وسط اینترنت ! هر کسی این روزا به ما میرسه میگه همایش بودی؟!!

۲۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۰ ، ۲۰:۱۹
شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۰، ۰۴:۳۵ ب.ظ

بازگشت پرستوها

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

خودشان و جانشان نسل قبلی ما را نجات داد ، استخوان ها و دست نوشته های یادگاریشان نسل ما را ، دلم می سوزد برای نسل های بعد که نه خودشان را دارد نه استخوان هایشان را!

ای زمین!

آرام بگیر ... امروز به رسم امانت دو قطعه از آسمان را در میانت به ودیعه گذاشتیم ... مواظبشان باش ... بیش از هر چیز و هرکس ... که اینها را نه مادرانی هست که شب های جمعه خرما و گلاب به دست راهی مزار فرزندشان شوند و نه خواهرانی که زمان دلتنگی قبر برادر را مامن دلتنگی هایشان بیابند.

وقتی عزیزی از سفر برمیگردد به رسم قاعده نزدیکانشان از حال انتظار در می آیند ... حال اینجا دو پرستو به وطن بازگشتند اما نمی دانم چه حکمتی ست که نه مادری از چشم انتظاری درآمد و نه پدری ... شاید این رسم گمنامی ست که انتظاری به وسعت تاریخ بر دل خواهد نهاد...

پس نوشت:

این همه گفتیم و گفتند از شهیدان...شهیدان را شهیدان می شناسند


+ موقع تلقین خواندنشان گریه امانم نمی داد ... دیر یا زود در گوش من نیز خواهند خواند : یا ... ! اسمع! افهم! ... آیا آنروز خواهم فهمید یا مهر باطل بر دلم خواهد خورد؟!

۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۰ ، ۱۶:۳۵
يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۲۰ ق.ظ

حسرت جهانیان

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داد تا شرایطی پیش آمد که ما برای اولین اجلاس بیداری اسلامی در ایران با یک تیم خبری همکاری کنیم

چند روزی بود (که البته هنوز تمام نشده) درگیر تهیه خبر از اجلاس بیداری اسلامی بودیم و این مستلزم برخورد مستقیم با خیلی از مهمانان خارجی برنامه بود.

حاشیه های این مراسم را که کنار بگذاریم وقتی با آنها وارد مصاحبه می شدیم یک چیز خیلی به چشم می خورد و شاید نقطه مشترک تمام مصاحبه ها بود ، اینکه همه شان حسرت داشتن رهبری چون امام خامنه ای (حفظه الله) را می خوردند ... رهبری با بصیرت که در شرایط بحرانی با تدبیر خودش راه را از بیراه برای مردمش تفکیک کند و به آنها بشناساند ...

رهبری که خدا منت بر ما گذاشته و آن را نصیب ما کرده و قدرش را نمی دانیم ... یا حرف هایش را نمی شنویم یا حرف هایش را اگر بشنویم به آن عمل نمی کنیم ...

رهبری که فقط ما داریم اما غریب است ،حتی میان مدعیان ولایت ...

پس نوشت:

اون دنیا که خدا از نعمت ها سوال می پرسه...اگه از نعمت رهبری ازما پرسید چه جوابی خواهیم داد؟قدرشون رو دونستیم؟ 


+ دیروز اندیشمندان و سیاستمداران مدعو برای بوسیدن دست و روی مقام معظم رهبری از همدیگر سبقت می گرفتند.

+ یکی از بچه ها می گفت: وقتی آقا از تریبون پایین آمدند یکی از مهمانان خارجی خودش را با سرعت هرچه تمام تر به آقا رساند تا چفیه شان را به یادگاری بگیرد...داشتم فک میکردم فقط من نیستم که حسرت داشتن چفیه شان را دارم...این حسرت جهانی ست!

+آخرین اخبار از اجلاس را از اینجا بخوانید(+) عکس های اجلاس را از اینجا ببینید(+)

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۰ ، ۰۷:۲۰
پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ

بیرق الحسین.ع

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

بسم الله الرحمن الرحیم

الرّحمن * علّم القُرآن * خَلَقَ الانسان * عَلّمه البیان * الشّمسُ و القمرُ بحُسبان * و النّجمُ و الشّجرُ یسجُدان * و السماء رَفَعها و وضَع المیزان * الا تطغوا فِی المیزان * و اقیموا الوزن بالقسط و لاتُخسروا المیزان *صدق الله العلی العظیم

انّا انزلنا علیک العشق را که در گوشم زمزمه کردند

رسالت عاشقی بر دوشم نهاده شد ... سنگین بود این رسالت ...

وقتی برایم نوشتند : عشق و گفتند :اقرا ...

خواندم حسین (ع) ...  به نام خدای حسین(ع) ...

بوی سیب که پیچید نشان دلدادگی بر پیراهن سیاهم زدند و کعبه ام شد شش گوشه ...

از آن روز بود که ضربان قلبم همنوا شد با سینه زنی های محرمش  که :

صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین(ع)

ارباب ما معلم عیسی بن مریم است ...

امام حسین علیه السلام:

آگاه‌ باشید که‌ یکى‌ از نعمتهاى‌ الهى‌ بر شما حاجات‌ و نیازهاى‌ مردم‌ به‌ شما است‌،

پس‌ از این‌ نعمتها بیزار نشوید که‌ برمى‌گردند و به‌ جاى‌ دیگر مى‌روند.

(بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 121)

یک روز آقایمان در خانه بودند. فردی به درب خانه آمد.سائل بود ... درخواستی داشت ... آقایمان درب خانه را باز کردند و از پشت درب دست بیرون کردند و خواسته سائل را دادند ... 

سائل گفت : آقاجان چرا رویتان را نشان نمی دهید ؟ فرمودند : می ترسم  از من خجالت بکشی ...

اما امان از کربلا ...

این آقایی که نمی توانستند خجالت سائل را ببینند در کربلا یک جا خیلی خجالت کشیدند ... آنجائی که چند قدم می رفتند سمت خیمه ها ... چند قدم باز می گشتند ... چند قدم می رفتند ... چند قدم باز می گشتند ... آخر مادری منتظر ... زیر عبا یک قنداقه ی خونی ...

از شرم چشم های پر از حسرت رباب ... قنداقه را امام به زیر عبا گرفت

تا عرش رفت مرثیه ی سرخ حنجرش ... جبریل روضه خواند و خدا هم عزا گرفت 

مزد سینه زنی شما آخر هیئت ، دست پر چین و چروک آبدارچی هیئت است...


(با کلیک رو استکان چای دانلود کنید...دعا یادتان نرود)

۲۵۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۰ ، ۲۳:۵۴
دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۰، ۰۹:۰۰ ب.ظ

هیئت سایبری این هفته

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

السلام علی الخد التریب...

ان شا الله همگی برای امادگی جهت کسب توفیق شرکت در هیئت آخر هفته با دانلود  بخش چهل دقیقه ای از سخنرانی استاد شهید علامه مرتضی مطهری از سخنان این شهید گران قدر بهره مند شویم و فاتحه ای نثار روح  والا مقام ایشان کنیم.

این سخنرانی تقریبا منطبق است بر فصل ششم از کتاب حماسه ی حسینی(بخش امر به معروف و نهی از منکردر نهضت حسینی.قسمت ارزش امر و به معروف و نهی از منکر در نگاه علمای اسلام)

لینک فایل سخنرانی

با توجه به حوادث  و اخبار تاسف باری که در ماه های اخیر در برخورد عده ای مردم جاهل  با ناهیان از منکر داشته ایم نیاز به بررسی و واکاوی  بیشتر ارزش و جایگاه این فریضه  داریم  که بنابر سخن صریح حضرت ارباب ازمیان انبوه شعائر الهی در صدر اهداف قیام ایشان قرار گرفته است.

کل ارض کربلا ولی هیچ ارضی کربلا نمیشود....

+ مکان هیئت سایبری این هفته:همین وبلاگ(جنجال یک سکوت)

+ زمان : شب جمعه این هفته / دهم شوال / ساعت ۰۰ : ۰۰

+ خاک پای همه عاشقان ارباب که شب جمعه اینجا را به حضورشان منور میکنند سرمه چشممان...

+ هیئت سایبری الرحمن(+)

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۰ ، ۲۱:۰۰