جنجال یک سکوت

پیوندها
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۸۹، ۰۵:۵۳ ق.ظ

باران بهانه است...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

آسمان را هوای بوسه زدن برخاک است...باران بهانه است...

می رویم

               شاید...با اولین باران برگشتیم....

پس نوشت:

اولا میلاد حضرت معصومه(س)به جمیع دوستان و روز دختر به تموم دخترخانومای گل وگلاب مبارک

ثانیا ما هم رفتنی شدیم...دلیل رفتنمان هم بستگی به همان خلاقیت خواننده(چند پست قبل)دارد...عده ای می توانند تصور کنند که کم آوردیم...عده ای می توانند تصور کنند جوگیر شدیم...عده ای می توانند تصور کنند داریم خودمان را لوس می کنیم...عده ای هم...

آنچه مهم است اینست که داریم می رویم...البته می توانید بگویید همین هم مهم نیست...که آن هم باز به خلاقیت خواننده بستگی دارد....!!

خلاصه اینکه وقتی نمیتونی دنیا رو به رنگ آرزوهات در بیاری...وقتی دلتنگی هات بوی نم میگیرن...وقتی فقط اشک هات حاضرن همسفرت بشن...وقتی دغدغه هات خلاصه میشن تو...بگذریم...تنها کاری که به ذهنت میرسه اینه که دق دلی ات رو سر وبلاگت دربیاری...

به هرحال...فعلا که دست ودلمون به نوشتن نمیره...شایدم خدا زد پس کله مون یه ساعت دیگه پست جدید رو رفتیم...اما فعلا...

التماس دعا هم که....

یاعلی

۶۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۸۹ ، ۰۵:۵۳
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۸۹، ۰۱:۲۹ ب.ظ

خدایا من دقیقا کجام؟!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

فرمود:هرگاه مرا خواندید بی جواب نمانید...چه زیباست که من هزاران جواب بی سوال دارم...

خدایا من کجام؟ تو کجایی؟

چرا به من زنگ نمی زنی؟

نکنه سیم کارت دلم سوخته...شایدم فکرم یه جاهاییه که آنتن نمیده...

ولی نه....سیم کارت دلم که نسوخته...آنتن دلم هم که کامله...

احتمالا پشت خطی...آخه دلم اشغاله....!

لینک پیشنهادی:

کلیپ تصویری بسیار زیبا با عنوان شهدای گمنام

(توضیحات:توصیه میکنم دوستان حتما دانلودش کنن...حجمش زیاده اما ارزش داره...با فرمت 3GP...با نوای حاج محمود کریمی...بابا نبودی ببینی پرم سوخت...)

پس نوشت:

خدایا من دقیقا اینجام تو دقیقا کجایی؟....ببخشید اشتباه شد....خدایا تو دقیقا اینجایی من دقیقا کجام؟؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۸۹ ، ۱۳:۲۹
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۹، ۰۳:۴۳ ب.ظ

پشت به محراب کرده ایم...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

خدایا ستاره ها که رفتند...خورشید را نگه دار

غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم

در کشوری که قبله نما موج می زند...!

لینک های پیشنهادی:

پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تدفین شهدا در دانشگاه شاهد

شهیدان"شاهد"آرام گرفتند

گزارش تصویری از تشییع شهدا در دانشگاه شاهد

پس نوشت:

یکی برگشت گفت:که چی هرچند وقت یه بار چند تا تیکه استخون میارن راه میفتن تو کوچه خیابون...داغ مردم رو تازه می کنن...؟؟!!

امروز احساس کردم چقدر به اومدنشون احتیاج داشتم....

۵۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۹ ، ۱۵:۴۳
شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۹، ۰۲:۰۳ ب.ظ

الف آخر نام تو...!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

قلم که به دست میگیرم تا برای آرزوهایم خط خطی کنم

آغاز از تو نوشتنم میشود دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی

قلم میلغزد و مرا میبرد به دنیای تو

به قلب دلنوشته که میرسم میبینم کاغذم پرشده از ابرهای سیاهی

که دارد بارانی میکند بغض سکوتم را

همیشه رسم نوشتنم همین بوده

ولی هنوز یک چیز را نفهمیده ام

اینکه چرا همیشه نوشته هایم به الف آخر نام تو ختم می شود؟!

پس نوشت:

انتخاب مخاطب برای این پست بستگی دارد به خلاقیت خواننده...!!


+دوشنبه تشییع شهدای گمنام اینجا

اگه توفیق شد شاید ما هم رفتیم...یا دانشگاه شاهد را ... یا بوستان نهج البلاغه را ...

۶۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۸۹ ، ۱۴:۰۳
جمعه, ۹ مهر ۱۳۸۹، ۰۸:۲۴ ق.ظ

بچه!دست نزن به بخاری....

"هو الواقف علی السرائر والضمائر"

مادر: بچه دست نزن به اون بخاری می سوزی ها....

بچه: می خوام ببینم چه جوریه...حالا یه بار که اشکال نداره...

مادر: از ما گفتن بود...حالا اگه خودت می خوای تجربه کنی دیگه عواقبش پای خودت...

بچه: مثلا چه اتفاقی قراره بیفته؟فوقش دستم می سوزه...بعد چند روزم خوب میشه دیگه...

مادر: شاید درد وسوزشش خوب بشه اما جاش ممکنه برای همیشه بمونه رو دستت...

.

.

.

.

.

خدا: بنده من!موسیقی های لهوی گوش نده...تو مجالس لهوی شرکت نکن...

بنده: حالا یکی دوبار که اشکال نداره...یه شب که هزار شب نمیشه...

خدا: از ما گفتن بود...

بنده: فوقش رفتیم اونجا اگه احیانا گناه داشت بعدا میایم توبه می کنیم شمام که توبه پذیری و ...قضیه حله!

خدا: شاید من توبه ات رو قبول کنم...اماشنیدن این موسیقی توی مراحل بعدی زندگیت حتما تاثیر مخرب خودش رو خواهد داشت...!

لینک های پیشنهادی:

تاثیرات شوم موسیقی بر انسان از تحقیقات دانشمندان

موسیقی حرام در قرآن

احکام شرعی موسیقی از دیدگاه آیت الله العظمی سیستانی(دام ظله)

احکام شنیدن موسیقی و شرکت در مجالس موسیقی از دید مراجع تقلید

 

پس نوشت:

رفتار خیلی از ماها مث رفتار یه بچه یکی دوساله اس که اصرار داره دست بزنه به بخاری!!

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۸۹ ، ۰۸:۲۴
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۸۹، ۰۶:۱۱ ق.ظ

قیامتی خواهد آمد...به هوش باشید...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

مطلبی که شاید نشنیده باشید...توصیه می کنم بخوانید...

شیخ صدوق از امام صادق(ع)روایت کرده است که چون روز قیامت شود و دو گروه بنده ی مومن را برای حساب نگه دارند،در حالی که هردو اهل بهشت باشند،یکی در دنیا فقیر بوده و دیگری غنی...

فقیر می گوید:پروردگارا!چرا مرا باز می داری؟به عزتت قسم که می دانی که نه ولایتی به من داده بودی ونه حکومتی که درآن عدالت کنم،یا جور ورزم،مال زیادی هم به من نداده بودی که حق تو بر آن واجب شده باشد واینک گیر باشم که داده باشم یا نداده باشم ، و روزی مرا بقدر کفاف می دادی به آن مقدار که می دانستی مرا کافی ست مقرر کرده بودی...

پس خداوند جلیل می فرماید:که بنده مومن من راست می گوید،بگذارید تا وارد بهشت شود...

وآن غنی می ماند تا آن قدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشامند آنها را کفایت کند تا سیر شوند،پس داخل بهشت شود.

آن وقت فقیر به او(در بهشت) می گوید:چه چیزی تو را نگه داشت؟

می گوید:طول حساب.پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر می شد وخدا می بخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرا گرفت و مرا به توبه کاران ملحق گردانید...

سپس غنی رو به فقیر می گوید:تو کیستی؟

جواب می دهد:من همان فقیرم که با تو در محشر بودم...

غنی می گوید:آن قدر نعمت های بهشتی تو را تغییر داده که تو را نشناختم...

(امالی صدوق ص۴۴۱)

لینک پیشنهادی:

نامه ای برای عمامه به سر ها...!!

پس نوشت:

این مطلب به دل خودم که خیلی نشست...به این نتیجه رسیدم هرچقدر هم که حواست باشه که مالت رو درست مصرف کنی باز هم قصور سر خواهد زد...فقیرا اون دنیا از ثروتمندا خیلی جلوترن...

یه بنده خدایی می گفت...دو قبر تو قبرستون بغل هم بودن یکی صاحب ثروتمند یکی فقیر...پسر فقیره یه سنگ قبر ساده وکوچیک رو قبر پدرش گذاشته بود یکی دیگه سنگ قبری بزرگ ومجلل...ثروتمنده به فقیره گفت این چه سنگیه انداختی رو قبر بابات...سنگ قبر پدر من رو نگاه کن ببین عظمتش رو...چقدر سنگینه...فقیره هم در کمال آرامش پاسخ داد:تا پدر تو بیاد از زیر این سنگ قبر سنگین بیاد بیرون..پدر من رفته رسیده به بهشت!!

الان که فکر می کنم می فهمم که چرا امامان ما زندگی ساده رو به زندگی های مجلل ترجیح می دادن...

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۸۹ ، ۰۶:۱۱
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۱۵ ب.ظ

بشکاف سینه ام را...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

"ربّ اشرَح لی صَدری"...خدا!سینه ام را بشکاف...

آی خدا ! سینه ام را آنقدر گشاد کن که همه چیز توش جا شود...

کارم را هم هرجوری می خواهی آسان کن،سخت کن...

حرفم را بفهمند،نفهمند...

تو زبانم عقده باشد ،یا نباشد...

این ها دیگر مهم نیست...

"و یَسّر لی اَمری" و "یَفقَهوُا قَولی "اش و "واحلُل عُقدةً مِن لِسانی"اش مال خود موسا...نخواستیم!

پس نوشت:

بخش دلنشینی بود از ارمیای رضا امیرخانی...!


نظرمنتخب جنجال یک سکوت از پست قبل:معبودا !این نماز من است که خواندم، بی نیازی تو به آن، و نه رغبتی از تو در آن، جز برای تعظیم و اطاعت تو و پذیرش فرمائی که به من دادی...معبودا! اگر در آن کم و کاستی است، از رکوعش یا سجودش از من مواخذه مکن و بر من بپذیرش و آمرزش تفضل کن ...
آمین!

۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۸۹ ، ۱۹:۱۵
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۸۹، ۰۶:۱۸ ب.ظ

این مطلب خصوصی نیست!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

فقط به دلیل این که شاید دوست ذکر شده در این مطلب ، متن را ببیند خصوصی شد!

خلاصه منتظر مطلب خاصی نباشید...

اگر دوستان علاقه داشتند مطلب را بخوانند،آدرس وبشان را بگذارند رمز را بفرستیم!

۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۸۹ ، ۱۸:۱۸
شنبه, ۳ مهر ۱۳۸۹، ۱۱:۱۵ ب.ظ

نجوای راز...نجوای نیاز...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

روایت شده که وجود مقدس نبی اکرم (ص)فرمودند:

چون بنده به نماز ایستد وبه چیزی جز معبود توجه کند،خداوند متعال فرماید:

بنده من به چه می اندیشی مگر ازمن مهربان تر وبزرگوارتر سراغ داری؟

واگر بار دیگر وجه خود به جایی معطوف دارد،فرماید:

بنده من ،آن کیست که از من بهتر یافته ای وبه او توجه کرده ای؟

وچون بار سوم به غیر خداوند متعال توجه کند،حق تعالی او را از رحمت خود دور ومهجور سازد وبه فضاحت تمام به او گوید:

خداوند تو را در برابر عالم بالا رسوا ومفتضح کند همانگونه که مرا نزد همگان رسوا ومفتضح نمودی

منبع:نشان از بی نشان ها ص ۳۲۹

پس نوشت:

گاهی بعد از خواندن متنی باید سکوت کرد!!


نظرمنتخب جنجال یک سکوت از پست قبل:چشمان مادرم چند سالی است که بارانی است...هوای شلمچه را دارد...هوای رفتن به دعای کمیل...هوای مارش عملیات...هوای دیدن تو را دارد بی معرفت...حداقل یک بار دیگر...راضی به همان یه استخوان...یه پلاک...
ولی اینها گذشت و بچه های شهدای دفاع مقدس بزرگ شدند...آنقدر بزرگ شدند که حقارت خیلی ها برایشان علنی شد...حقارت آنهایی که سهمیه ای خواندند مارا...آنهایی که توی بنیاد شهید صدایشان را روی مادر شهید بلند کردند که...آنهایی که جنگ ارث آنها بود که...آنهایی که...داغ کردم...بذار برگردم به همون روح پاک کودکی...

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۸۹ ، ۲۳:۱۵
چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۸۹، ۱۱:۳۲ ق.ظ

دلم جامانده توی پست قبلی!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

مپرس از دل خود لاله ها چرا رفتند؟!

                                            که بوی کافری از این سوال می آید

 ...

توصیه می کنم بخوانیدش:

نامزد خوشگل من...!!

پس نوشت:

دلمان را جاگذاشتیم در پست قبلی مان...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۳۲