کوچه های بنی هاشم
"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"
من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم
ناخودآگاه به یاد تو می افتم مادر ...
زمستان 1391 ...
ما بودیم و یک دل تکه تکه شده که گوشه ای از آن جا مانده بود در کوچه های بنی هاشم سال قبلش ...
نیت کردیم به هر قیمتی شده دوباره برپایش کنیم ... با دست های خالی و بی هیچ حمایتی ... سنگ های ریز و درشت جلوی پایمان بود ...
شلمچه که بودیم در تاریکی شب دلمان را گره زدیم به گوشه ی چادر مادری که می دانستیم در پی فرزندان گمنامش هر شب سری به آنجا خواهد زد ...
خواستیم اگر راضی ست خودش دستمان را بگیرد میان آن تند باد ناامیدی که از هر طرف بر دلمان می وزید ...
فردای آن شب بانو ستاره هایی روشن را مهمان دلمان کرد ... زمزمه هایی از حل شدن مشکلات اولیه ... باورش سخت نبود اگر به معجزه های چادر مادر ایمان داشتی ...
تکاپوی بچه ها مضاعف شده بود با چراغ روشن نشان دادن های بانو ...
خودش خواست اولین آجر نمایشگاه درست روز شهادتش (به روایت اول - 5 فروردین) در دانشگاه تهران روی زمین قرار گیرد ...
هر کجا کم می آوردیم دست توسل خادمین بااخلاص نمایشگاه به کمک می شتافت ...
روند سرعت و تند و کند شدن پیشرفت نمایشگاه حکایت از چیز دیگری داشت ...
حکایت از دست و بازوی کبود مادری که ثانیه ثانیه نمایشگاه را برنامه ریزی می کرد و سهم خادمین تنها اجرای سناریو بود ...
حتی اگر در این میان شک مهمان خانه دلت بود که آیا واقعا دست دیگری در کار است با دیدن اینکه ساخت نمایشگاه دقیقا روز شهادت بانو (به روایت دوم - 25 فروردین) به اتمام رسید چراغ یقین را در دلت می افروخت ...
سختی ها گذشت و دانشگاه تهران شد میزبان مفتخر دومین نمایشگاه کوچه های بنی هاشم :
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
***
و حضور بزرگان در نمایشگاه کوچه های بنی هاشم :
حاج آقا صدیقی خطیب نماز جمعه تهران
آیت الله جاودان استاد اخلاق
حجة الاسلام والمسلمین محمدیان ریاست نهاد رهبری در دانشگاه ها
و جمعه سیزدهم اردیبهشت ماه 1392 پایانی بر رویای بیست روزه مان و غزل دلتنگی هایی که ناتمام ماند ...