جنجال یک سکوت

پیوندها

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۲۰ ب.ظ

تولدم مبارک است؟

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

اگر چه با سرود و شعر دلم پر از چکاوک است ... خودت بگو بدون تو ، تولدم مبارک است؟! (برای مخاطب خاصم ، حضرت صاحب عجل الله تعالی فرجه الشریف )

* دو سال پیش حوالی ماه شعبان بود ، مشهد بودیم و کمی دلم گرفته بود ... رفتم بهشت ثامن ... قبور شهدا متمایز شده بود از سایر قبور ... لابه لای قبرها که می گشتم برخوردم به مزار شهیدی که در همان روز و سالی که من متولد شده بودم شهید شده بود ... از همان روز شد داداش مرتضای من (+) ... هر سال تولد من مصادف می شود با شهادتش ... کاش دعایم کند تا خواهر خوبی برایش باشم ... صلواتی هدیه کنید به روح پرفتوحش ... رب صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

* امسال شاید بیش از هرسال منتظر به پایان رسیدن پاییز بودم ... اینبار اما بهانه ام آخرین روز پاییز که سالروز تولدم است نبود ... این پاییز برای ما به معنای واقعی خزان بود ... خیلی از عزیزان ما را گرفت ... نزدیک به 10 نفری از دوستان و آشنایان ما به رحمت خدا رفتند ... آخرینش هم امروز ... دوست مادرم به رحمت خدا رفت ... موقع شنیدن خبر بهت زده بودم ... این یعنی با وجود از دست دادن این تعداد از اشنایان در این سه ماه ، هنوز به جمله ی "فلانی به رحمت خدا رفت" عادت نکرده ام ... جای خالی دایی جان لحظه به لحظه بیشتر آزارمان می دهد ... پریشب که اینباکس پیامک ها را بالا پایین می کردم رسیدم به یک پیامک از دایی ... سخت است خیلی ... اما باید باور کنم از آن شماره دیگر پیامکی به دستم نخواهد رسید ...

* شب یلدا آمد ... شب یلدا با لباس مشکی آمد ... شب یلدا با یک دنیا غم آمد ... شب یلدا با ماتم عمه ی سادات آمد ... راستی زینب چند روز است حسینش را ندیده ...؟! 

* و اما من ... هنوز نفهمیده ام چرا از عرش به فرش آمدن انسان ها را جشن می گیرند؟!


+ دعامون بفرمائید ...

+ یه تشکر ویژه از دوستان گلم زهرا ، محدثه ، زهره ، فائزه و مهسا بابت روز خوبی که برام رقم زدن ... هیچ وقت اون سورپرایز بزرگ رو فراموش نمی کنم ... خدا این دوست های بامعرفت را از ما نگیرد ...

+ مثلا فرض کنید هدیه های تولد آدم چفیه حضرت آقا و قطعه کاشی مزار امام حسین علیه السلام باشد ... !

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۰
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ

از همه جا (1)

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

* یکی از آشناها با کلی ژست روشنفکری ناشی ازینکه فریب تبلیغات حکومتی (!) رو نخورده و نرفته زیارت شش گوشه جدید که شهر به شهر می رود ، رو به من می گوید : قبول نداری با این کارا دارن با احساسات مردم که همه شون باطن پاکی دارن بازی می کنن؟ این ضریح که هنوز نصب نشده که تبرک باشه! ... نگاهش می کنم و با دلم می بینم رد پای ماهواره رو که چندی ست پا به خونه شون وا کرده (لطفا آدم عجیب و غریبی رو تو ذهنتون مجسم نکنید!شخص مدنظر یه خانوم چادری هست که رو گرفته و هیئت رفتنش هم ترک نمیشه!) ... در عوض این آدم ، مانتویی های زیادی رو دیدم در حرم امام که به پهنای صورت با دیدن ضریح اشک می ریختند ... آنجا آدم می فهمید عاشقی هم عالمی دارد! (+) (+) (+)

* منتظرند گوشه ای اتفاقی ، حادثه ای بیفتد تا دایه ی مهربان تر از مادر بشوند برای قشر ضعیف جامعه هوار بزنند ، همان پشت میزنشینان نسکافه به دست ابریشم پوش را می گویم ... دیشب که باران آمده بود و ماشین نبود ، جمعی از مردم زیر باران در به در دنبال یک وسیله بودند که به مقصد برسند در تاریکی شب ، اما تا دلتان بخواهد ازین ماکسیما نشین ها و پرادو نشین های تک سرنشین رد میشد و تک ترمزی نمیزد که محض رضای خدا آدمی را که هم مسیرش هم بود برساند ... مبادا در ماشینی باز شود و هوای سرد به اندازه ی تک ثانیه ای از لای در رخنه کند و هوای گرم داخل را عوض کند ... 

* سوار اتوبوس شهرک غرب است ، 25 تومن گران تر شدن اتوبوس و تاخیر راننده اتوبوس را بهانه می کند برای ناسزا گفتن به دولت! ، تیپش را ببینی فک می کنی ته آدم های فهمیده دنیاست اما هنوز در این حد نمی فهمد که شهرداری مجزا از دولت ست از نظر بودجه و تصمیمات اینچنینی! ... همیشه بیشترین غرها را نسبت به تغییر کرایه اتوبوس از 200 تومن به 225 تومن در خط اتوبوس شهرک غرب می شنوم ... نیس بخش فقیر نشین هستند (!) 25 تومان روی زندگی شان خیلی تاثیر گذار است!

* خانوم سهیلا آرین بود که چند سال پیش مهمان برنامه تلویزیونی کوله پشتی شد که زندگی اش تغییر کرده بود ، یادمه می گفت : اون لحظه ای که زندگیم زیر و رو شد با یک آیه چنین حسی داشتم که انگار وجودم مثل یک سفره بود که مزین بود به کلی وسائل شیشه ای ، در اون لحظه انگار کسی این سفره رو تکون داد و تمام وسائل شیشه ای که در سفره بود خرد شد ... من هم چند روز پیش یک اتفاقی افتاد که دقیقا همین حس رو دارم البته در راستای مثبت و منفی بودنش نمیتونم نظر بدم ... اما هر چی بود از درون ویران شدم ... مثل یک آپارتمان چند طبقه فروریخته شده ام ... اصلا مثل همین آپارتمان سه طبقه ای که بخاطر اشتباه گودبرداری دیروز در تهران فرو ریخت! ... این روضه ها برای این بود که بگم برای ترمیم این ساختمون دعا احتیاجه ... دعا ...

* برنامه های روز دانشجو در دانشگاه با تمام خیر و شری که داشت تمام شد ... یک روز (دوشنبه) انجمن سعی کرد آدم جمع کند از دانشگاه های دیگر و من هنوز برایم سوال است که این حراست که به ظاهر اینقدر قاطعانه ورود و خروج دانشجوها را کنترل می کرد نتوانسته بود از ورود خارجی ها (دانشجویان غیر دانشگاه تهران) را کنترل کند ... به قول نشریه بسیج دانشگاه پول دادن به این حراست دانشگاه عین حیف و میل کردن بیت المال است! ... و البته به قول حنیفا سادات درست سر برنامه های بچه مذهبی ها حراست یادش می افتد باید حقوقش حلال باشد! (+)(+)

انجمن ما هم (که در لفظ اسلامی ست) آنقدر پست شده که شهادت امام معصوم و حرمت نمی فهمد ... به بهانه آزادی در دانشگاه مادر ایران "اسلامی" صدای آهنگشان و دست و سوتشان از تالار فردوسی تا کنار مزار شهدای دانشگاه به گوش می رسید ... و برادران حراست در خواب زمستانی به سر می بردند ... راستی هنوز که پاییزه و تا زمستان چند روزی مانده ، برادران به استقبال رفته اند احیانا؟!(+)

برنامه بسیج هم خوب بود  ... البته می توانست بهتر هم باشد ... ولی در کل خوب بود! تیزر مستند خط امام را هم از اینجا دانلود کنید (+)

* حوصله گیر دادن به صداوسیمای داغون و ارشاد داغون تر رو ندارم ... خدا هر خائن به این نظام (اعم از مدیر و کارگردان و .... ) رو اگر قابل هدایت نیستند نابود کند انشاءالله!


+ دلم برای وبلاگ نوشتن تنگ شده بود! ... چند وقتی ست عادت کردم به کوتاه نوشتن ... شاید این پست برای شروع بد نباشد!

+ قالب وبلاگ رو عوض کردیم که چشمای نازنینتون اذیت نشه ... و گرنه که لباس سیاه حسین علیه السلام همچنان بر تن ما هست ...

۲۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۵
دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۵۹ ق.ظ

مقطع الاعضاء

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

خدای هفت آسمان

سوره ی فجر را

آیه آیه می خواهد ...

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۱ ، ۰۹:۵۹
جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۳۰ ب.ظ

انّی تارک فیکم الثّقلین

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

قال رسول الله علیه و آله : انّی تارک فیکم الثّقلین: کتاب الله عزّوجلّ و عترتی اهل بیتی، ألا و هما الخلیفتان من بعدی، و لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ... *

به یادگار می گذارم قرآن و اهل بیت را ... 

به یادگار می گذارم علی اکبر را ... شبه خودم ، فرق شکافته چون علی ، پهلو شکسته چون فاطمه ، مظلوم چون حسن ، ورق ورق چون قرآن ... به یادگار می گذارم ابن الحسین را ...

امالی، شیخ صدوق، ص 162؛ اکمال الدین، ص 140


+ برداشت آزاد از این پست (+)
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۳۰