جنجال یک سکوت

پیوندها

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۸۹ ثبت شده است

جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۲ ق.ظ

سفرنامه عاشقی.سکانس اول.پرواز....

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

جذبه مهر تو آورد مرا بار دگر/غیر عشق تو نبوده است مرا کار دگر
زائر کوی رسولیم خدایا مپسند/در ره عشق گزینیم جز او یار دگر

روزها چشم انتظار سفری هستی،تا اینکه قرعه به نامت در می آید وآماده سفر میشوی

آماده ی آماده که نه...

ماه ها تا آماده شدن واقعی فاصله داری،فقط می روی که رسم عاشقی اش را از خودش بیاموزی

با توکل بر خودش راهی میشوی.در بحبوحه اضطراب های ناشناخته،احساسی که تا به حال تجربه اش نکردی

این بار در جستجوی گمشده ای راهی می شوی

در طول مسیر تاریخ را دوره می کنی.از ابتدای بعثت رسول ا... وشاید قبل تر از آن...میلادش..

مردمان این سرزمین،وارثان همان مردمانی هستند که سالیان سال باعث خانه نشینی علی(ع)شدند،
وارثان همان نامردانی که فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشتندو...

وحال قرار است در میان چنین مردمانی به زیارت رسول ا... بایستی..!

پرواز می کنی وساعتی بعد...

از روی پله های هواپیما قدم به سرزمین نور می گذاری...بوی خوشی سرخوشی را برایت به ارمغان می آورد

می گویند :رسول ا... خود به استقبالت آمده...به همراه کوثرش، زهرا(س)...سراسر وجودت را غرور تسخیر می کند

تا کنون مهمان چنین میزبانی نبوده ای...

پس نوشت:

این روزا بحث عمره وعتبات دانشجویی هوایی ام کرده...دلم برگشت به ۲۲ اسفند ماه ۱۳۸۷...اعزام به عمره دانشجویی


+دوستان ببخشید کم پیدام...اینترنتمون قطع بود...

+حرفای زیادی بود برای نوشتن تو این پست...مهم ترین اونا سنگ تموم گذاشتن مردم قم مخصوصا نسل سومی ها برای رهبرشون...اما چی بگم...سنگ تموم گذاشتن دیگه...حرفی برای گفتن ما باقی نموند...

+دوستانی که در مورد پست قبل شبهه داشتن منبع مطلب رو گذاشتم...سوالی بود در خدمتیم...

۴۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۸۹ ، ۱۱:۲۲
شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۹، ۱۰:۴۸ ق.ظ

خدا وفراموشی؟؟!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

اگر می ترسی خدا تو را فراموش کرده باشد این مطلب را تا آخر بخوان...

یوسف به زندانی گفت: « ... مرا در نزد ملک مصر یادآور!... »

نوشته اند: جبرئیل علیه السلام نزد یوسف آمد و او را در گوشه زندان برد و به امر خدا از طبقه اول تا طبقه هفتم زمین براى یوسف نمایان گشت

جبرئیل فرمود: نگاه کن ، چون یوسف (ع) نظر کرد دید سنگ بزرگى است آن سنگ شکافته شد در میان آن سنگ کرمى بیرون آمد و برگى سبز در دهان گرفته به سخن در آمد و خطاب به یوسف علیه السلام گفت :

اى پاکیزه ترین پاکیزگان ، پروردگار عالمیان به تو سلام مى رساند و مى گوید شرم نداشتى از من که از پادشاه آدمیانم یارى بجوئى به عزت و جلال من به خاطر این کار، تو را تا هفت سال در این زندان نگه مى دارم .


در روایت دیگر آمده : چون یوسف چشمش به کرم افتاد جبرئیل فرمود: رازق این کرم کیست ؟ یوسف فرمود: خدا

جبرئیل فرمود: خداوند مى فرماید من از این کرم که در دل سنگ در قعر زمین است غافل نیستم تو گمان کردى من تو را فراموش مى کنم که به آن جوان گفتى اذکرنى عند ربک نزد پادشاه از من یاد آورى بکن ، گفته شد که یوسف شبانه روز گریه کرد...

منبع:بحار الانوار: ج 71، ص 150/ منهج الصادقین : ج 5، ص 44/البرهان : ج 2، ص ‍ 254.

لینک پیشنهادی:

ثبت نام عمره وعتبات دانشجویی

پس نوشت:

خطاب به همان که باید باشد:خدا ما را فراموش نکرده...ما خدا را فراموش کرده ایم...


+پنجره فولادآقا برات کربلا میده....یعنی میشه؟!
۵۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۹ ، ۱۰:۴۸
پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۴۱ ب.ظ

یاعلی گفتیم و عشق...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

اگه اشتباه نکنم تو برنامه ی بسیار زیبای سمت خدا بود که در جواب این شبهه که چرا قوت امام علی علیه السلام فقط نان خشک بوده کارشناس برنامه این طور پاسخ داد که...

امام علی (ع)می فرمایند:

اگر یک قطره شراب داخل چاهی بیفتد

و از آب آن چاه زمینی را آب دهند وبه مرتعی تبدیل شود

و یک گوسفند از آن علف بخورد

من از کل آن گله پرهیز می کنم و گوشت آن را نمی خورم...

لینک های پیشنهادی:

عکس هایی از نشست چارقد

گزارشی از نشست چارقدی ها در نمایشگاه رسانه های دیجیتال

(توضیحات:نشریه چارقد نشریه ای ست مختص دختران ایران زمین...توصیه می کنم بخوانیدش...در ضمن ما هم حضور داشتیم در این نشست به همراه نویسندگان وبلاگ های لبگزه،سرمنزل،هابیل،قصر شیرین،چشم وچراغ )

 

پس نوشت:

وای به حال شبهه های مال ولقمه های ما....

اللّهم ارزقنا رزقاً حلالاً طیباً


بی ربط نوشت:سلام خدمت همه دوستای عزیز و مهربون...من دوباره برگشتم...هرچند قرار نبود با رفتنم عرصه جنگ نرم رو کامل خالی کنم چون همزمان با این وبلاگ تو چند تا وبلاگ دیگه ام می نویسم و...

اما وقتی اومدم بخش نظرات رو که نگاه کردم واقعا شرمنده شدم...از دوستانی که وبلاگ من رو مورد لطف قرار داده بودن...تا دوستانی که واسم نظر گذاشته بودن که تو حرم مطهر رضوی وهمین طور حرم حضرت معصومه(س)وجمکران به یادم بودن...و...و یکی از دوستان که تلنگر به جایی زده بود:"چراآخراین نوشته ات به الف،آخرنام اوختم نشد؟"....و دیگری که نوشته بود:"در این سفر عشق همه جوره باید ادامه داد...سواره ، پیاده ، زخمی ، مجروح ، دل شکسته ، تنها ، اسیر...مفقود الاثر ، گمنام ، تیر خورده ، تشنه و بالاخره ای کاش شهادت..."

وهمه این ها شد دلیل حضور دوباره ما....

کاش لیاقت این همه مهربونی رو که نثار من کردید می داشتم...

دوستتون دارم بیشتر از دیروز...همچنان محتاج دعاتون هستم...مهدی(عج)یارتان...

۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۸۹ ، ۱۹:۴۱
جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۸۹، ۰۵:۵۳ ق.ظ

باران بهانه است...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

آسمان را هوای بوسه زدن برخاک است...باران بهانه است...

می رویم

               شاید...با اولین باران برگشتیم....

پس نوشت:

اولا میلاد حضرت معصومه(س)به جمیع دوستان و روز دختر به تموم دخترخانومای گل وگلاب مبارک

ثانیا ما هم رفتنی شدیم...دلیل رفتنمان هم بستگی به همان خلاقیت خواننده(چند پست قبل)دارد...عده ای می توانند تصور کنند که کم آوردیم...عده ای می توانند تصور کنند جوگیر شدیم...عده ای می توانند تصور کنند داریم خودمان را لوس می کنیم...عده ای هم...

آنچه مهم است اینست که داریم می رویم...البته می توانید بگویید همین هم مهم نیست...که آن هم باز به خلاقیت خواننده بستگی دارد....!!

خلاصه اینکه وقتی نمیتونی دنیا رو به رنگ آرزوهات در بیاری...وقتی دلتنگی هات بوی نم میگیرن...وقتی فقط اشک هات حاضرن همسفرت بشن...وقتی دغدغه هات خلاصه میشن تو...بگذریم...تنها کاری که به ذهنت میرسه اینه که دق دلی ات رو سر وبلاگت دربیاری...

به هرحال...فعلا که دست ودلمون به نوشتن نمیره...شایدم خدا زد پس کله مون یه ساعت دیگه پست جدید رو رفتیم...اما فعلا...

التماس دعا هم که....

یاعلی

۶۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۸۹ ، ۰۵:۵۳
پنجشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۸۹، ۰۱:۲۹ ب.ظ

خدایا من دقیقا کجام؟!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

فرمود:هرگاه مرا خواندید بی جواب نمانید...چه زیباست که من هزاران جواب بی سوال دارم...

خدایا من کجام؟ تو کجایی؟

چرا به من زنگ نمی زنی؟

نکنه سیم کارت دلم سوخته...شایدم فکرم یه جاهاییه که آنتن نمیده...

ولی نه....سیم کارت دلم که نسوخته...آنتن دلم هم که کامله...

احتمالا پشت خطی...آخه دلم اشغاله....!

لینک پیشنهادی:

کلیپ تصویری بسیار زیبا با عنوان شهدای گمنام

(توضیحات:توصیه میکنم دوستان حتما دانلودش کنن...حجمش زیاده اما ارزش داره...با فرمت 3GP...با نوای حاج محمود کریمی...بابا نبودی ببینی پرم سوخت...)

پس نوشت:

خدایا من دقیقا اینجام تو دقیقا کجایی؟....ببخشید اشتباه شد....خدایا تو دقیقا اینجایی من دقیقا کجام؟؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۸۹ ، ۱۳:۲۹
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۹، ۰۳:۴۳ ب.ظ

پشت به محراب کرده ایم...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

خدایا ستاره ها که رفتند...خورشید را نگه دار

غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم

در کشوری که قبله نما موج می زند...!

لینک های پیشنهادی:

پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تدفین شهدا در دانشگاه شاهد

شهیدان"شاهد"آرام گرفتند

گزارش تصویری از تشییع شهدا در دانشگاه شاهد

پس نوشت:

یکی برگشت گفت:که چی هرچند وقت یه بار چند تا تیکه استخون میارن راه میفتن تو کوچه خیابون...داغ مردم رو تازه می کنن...؟؟!!

امروز احساس کردم چقدر به اومدنشون احتیاج داشتم....

۵۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۹ ، ۱۵:۴۳
شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۸۹، ۰۲:۰۳ ب.ظ

الف آخر نام تو...!

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

قلم که به دست میگیرم تا برای آرزوهایم خط خطی کنم

آغاز از تو نوشتنم میشود دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی

قلم میلغزد و مرا میبرد به دنیای تو

به قلب دلنوشته که میرسم میبینم کاغذم پرشده از ابرهای سیاهی

که دارد بارانی میکند بغض سکوتم را

همیشه رسم نوشتنم همین بوده

ولی هنوز یک چیز را نفهمیده ام

اینکه چرا همیشه نوشته هایم به الف آخر نام تو ختم می شود؟!

پس نوشت:

انتخاب مخاطب برای این پست بستگی دارد به خلاقیت خواننده...!!


+دوشنبه تشییع شهدای گمنام اینجا

اگه توفیق شد شاید ما هم رفتیم...یا دانشگاه شاهد را ... یا بوستان نهج البلاغه را ...

۶۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۸۹ ، ۱۴:۰۳
جمعه, ۹ مهر ۱۳۸۹، ۰۸:۲۴ ق.ظ

بچه!دست نزن به بخاری....

"هو الواقف علی السرائر والضمائر"

مادر: بچه دست نزن به اون بخاری می سوزی ها....

بچه: می خوام ببینم چه جوریه...حالا یه بار که اشکال نداره...

مادر: از ما گفتن بود...حالا اگه خودت می خوای تجربه کنی دیگه عواقبش پای خودت...

بچه: مثلا چه اتفاقی قراره بیفته؟فوقش دستم می سوزه...بعد چند روزم خوب میشه دیگه...

مادر: شاید درد وسوزشش خوب بشه اما جاش ممکنه برای همیشه بمونه رو دستت...

.

.

.

.

.

خدا: بنده من!موسیقی های لهوی گوش نده...تو مجالس لهوی شرکت نکن...

بنده: حالا یکی دوبار که اشکال نداره...یه شب که هزار شب نمیشه...

خدا: از ما گفتن بود...

بنده: فوقش رفتیم اونجا اگه احیانا گناه داشت بعدا میایم توبه می کنیم شمام که توبه پذیری و ...قضیه حله!

خدا: شاید من توبه ات رو قبول کنم...اماشنیدن این موسیقی توی مراحل بعدی زندگیت حتما تاثیر مخرب خودش رو خواهد داشت...!

لینک های پیشنهادی:

تاثیرات شوم موسیقی بر انسان از تحقیقات دانشمندان

موسیقی حرام در قرآن

احکام شرعی موسیقی از دیدگاه آیت الله العظمی سیستانی(دام ظله)

احکام شنیدن موسیقی و شرکت در مجالس موسیقی از دید مراجع تقلید

 

پس نوشت:

رفتار خیلی از ماها مث رفتار یه بچه یکی دوساله اس که اصرار داره دست بزنه به بخاری!!

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۸۹ ، ۰۸:۲۴
پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۸۹، ۰۶:۱۱ ق.ظ

قیامتی خواهد آمد...به هوش باشید...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

مطلبی که شاید نشنیده باشید...توصیه می کنم بخوانید...

شیخ صدوق از امام صادق(ع)روایت کرده است که چون روز قیامت شود و دو گروه بنده ی مومن را برای حساب نگه دارند،در حالی که هردو اهل بهشت باشند،یکی در دنیا فقیر بوده و دیگری غنی...

فقیر می گوید:پروردگارا!چرا مرا باز می داری؟به عزتت قسم که می دانی که نه ولایتی به من داده بودی ونه حکومتی که درآن عدالت کنم،یا جور ورزم،مال زیادی هم به من نداده بودی که حق تو بر آن واجب شده باشد واینک گیر باشم که داده باشم یا نداده باشم ، و روزی مرا بقدر کفاف می دادی به آن مقدار که می دانستی مرا کافی ست مقرر کرده بودی...

پس خداوند جلیل می فرماید:که بنده مومن من راست می گوید،بگذارید تا وارد بهشت شود...

وآن غنی می ماند تا آن قدر عرق از او جاری شود که اگر چهل شتر بیاشامند آنها را کفایت کند تا سیر شوند،پس داخل بهشت شود.

آن وقت فقیر به او(در بهشت) می گوید:چه چیزی تو را نگه داشت؟

می گوید:طول حساب.پیوسته چیزی بعد از چیزی از تقصیرات ظاهر می شد وخدا می بخشید تا آنکه مرا به رحمت خود فرا گرفت و مرا به توبه کاران ملحق گردانید...

سپس غنی رو به فقیر می گوید:تو کیستی؟

جواب می دهد:من همان فقیرم که با تو در محشر بودم...

غنی می گوید:آن قدر نعمت های بهشتی تو را تغییر داده که تو را نشناختم...

(امالی صدوق ص۴۴۱)

لینک پیشنهادی:

نامه ای برای عمامه به سر ها...!!

پس نوشت:

این مطلب به دل خودم که خیلی نشست...به این نتیجه رسیدم هرچقدر هم که حواست باشه که مالت رو درست مصرف کنی باز هم قصور سر خواهد زد...فقیرا اون دنیا از ثروتمندا خیلی جلوترن...

یه بنده خدایی می گفت...دو قبر تو قبرستون بغل هم بودن یکی صاحب ثروتمند یکی فقیر...پسر فقیره یه سنگ قبر ساده وکوچیک رو قبر پدرش گذاشته بود یکی دیگه سنگ قبری بزرگ ومجلل...ثروتمنده به فقیره گفت این چه سنگیه انداختی رو قبر بابات...سنگ قبر پدر من رو نگاه کن ببین عظمتش رو...چقدر سنگینه...فقیره هم در کمال آرامش پاسخ داد:تا پدر تو بیاد از زیر این سنگ قبر سنگین بیاد بیرون..پدر من رفته رسیده به بهشت!!

الان که فکر می کنم می فهمم که چرا امامان ما زندگی ساده رو به زندگی های مجلل ترجیح می دادن...

۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۸۹ ، ۰۶:۱۱
سه شنبه, ۶ مهر ۱۳۸۹، ۰۷:۱۵ ب.ظ

بشکاف سینه ام را...

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

"ربّ اشرَح لی صَدری"...خدا!سینه ام را بشکاف...

آی خدا ! سینه ام را آنقدر گشاد کن که همه چیز توش جا شود...

کارم را هم هرجوری می خواهی آسان کن،سخت کن...

حرفم را بفهمند،نفهمند...

تو زبانم عقده باشد ،یا نباشد...

این ها دیگر مهم نیست...

"و یَسّر لی اَمری" و "یَفقَهوُا قَولی "اش و "واحلُل عُقدةً مِن لِسانی"اش مال خود موسا...نخواستیم!

پس نوشت:

بخش دلنشینی بود از ارمیای رضا امیرخانی...!


نظرمنتخب جنجال یک سکوت از پست قبل:معبودا !این نماز من است که خواندم، بی نیازی تو به آن، و نه رغبتی از تو در آن، جز برای تعظیم و اطاعت تو و پذیرش فرمائی که به من دادی...معبودا! اگر در آن کم و کاستی است، از رکوعش یا سجودش از من مواخذه مکن و بر من بپذیرش و آمرزش تفضل کن ...
آمین!

۳۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۸۹ ، ۱۹:۱۵