جنجال یک سکوت

پیوندها
جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۸۹، ۱۱:۳۰ ق.ظ

دلتنگی هایت را با که قسمت میکنی؟

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

این الطالب بدم المقتول بکربلاء...؟

مهدی فاطمه ! قربان چشم های سرخ از اشک این روزهایت...!در این روزهای سرخ ، دلتنگی ات را با که تقسیم میکنی؟

سربرمزار حسین فاطمه عاشورا را مرور میکنی؟یا کنار قبور بی چراغ بقیع نشستی واز آنجا دلت را راهی خرابه شام میکنی؟یا سر بر دیوار کعبه زیارت عاشورا میخوانی؟

نمیدانم بهانه ی اشک های این روزهایت بیشتر تنهایی حسین است وسربریده از قفایش یا گلوی سپید وگلگون علی اصغر یا دستان عباس یا قد رشید علی اکبر...اصلا شاید بر پریشانی عمه ی سادات باران میشوی ...شاید هم برسه ساله دختر شیرین زبان...!

پس کی قرار است بیایی منتقم؟!هنوز وقتش نرسیده چشم ما را فرش قدم هایت کنی؟مگر قرار نیست عاشورا روزی بیایی وخونخواه کربلائیان شوی؟

این الطالب بدم المقتول بکربلاء؟

مگر قرار نیست بیایی وسفر ناتمام حسین(ع) را به کوفه پایان شوی وکوفه را مرکز سروریت قرار دهی؟

اما...اما راستش را بخواهی من میترسم از کوفیان...میترسم...نکند ما روزی مجبور باشیم بخوانیم مهدی میا به کوفه...توکه بهتر دفتر دلم رامیخوانی...تاریخ کوفه درآیینه دلم سیاه است!

چه کردند باعلی؟...چه کردند با حسین علی؟...چه کردند با علی های حسین؟

برایم بگو چقدر ما عصرهای عاشورا چشم هایمان را دریا کنیم وبرای سکون دلمان عاشورای بعد را وعده دهیم که خواهی آمد وتسکین دل ما خواهی شد...!

بگذار قسمت دهم به حرمت خون کسی که تنها خونخواهش تویی..العجل عزیز زهرا!

پس نوشت:

مهدی جان!به بانو زهرا بگویید...اگر خوب برای حسینشان عزاداری کردیم ...برات کربلا را برایمان بگیرند از حسینشان...!اگر هم کم کاری کردیم حلالمان کند...توانمان همین قدر بود...حلال...!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۹/۲۶