جنجال یک سکوت

پیوندها
پنجشنبه, ۲ دی ۱۳۸۹، ۰۳:۲۱ ب.ظ

این پست درد دارد

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً: از مومنانْ مردانی اند که آنچه را با خدا بر سر آن پیمان بستندبه مرحله صدق درآوردند، پس برخی از آنها به نذر خویش وفا کردند [و شهید شدند] و برخی از آنان انتظار می کشند و هیچ تغییری [در پیمان خود] ندادند.

این روزها وقتی این آیه را می شنوم دیگر یاد شهید نمی افتم...یاد همسر شهیدی میفتم که سال هاست زینب گونه در این شهر رنج ها می کشد و صبوری می کند...و صبوری می کند...

خدایا هزاران بار حکمتت را شکر اما...اما چرا همه ی خوشی های عالم سهم یک گروه وتمام رنج ها سهم گروهی دیگر...؟خدایا هر یک از این امتحان ها به تنهایی برای خم کردن یک انسان بس است...چرا همه برای یک نفر؟یک زن چقدر باید ازین امتحان های کمرشکن بدهد تا نمره بیستش را بپذیری؟

خدایا به حرمت صبوری زینب که "مارایت الا جمیلا"یش شد درس عاشورا از این امتحان آخری این مادر بگذر...

پس نوشت:

خدایا دلم معجزه می خواهد...خودت بهتر می دانی از کدام جنس معجزه ها...


+کاش میشد این پست رو تقدیم کنم به...به همون کسی که...بگذریم! (فهمید آنکه باید بفهمد!)

+اصلا کاش مخاطب این پست هیچ وقت به این وب سر نمیزد تا من می تونستم راحت تر حرف بزنم...حداقلش این بود که از خجالت خودم در می اومدم...

+من که خودم می دونستم چه دارم مینویسم نفهمیدم چه نوشتم...وای به حال شما که نمی دونستید...فقط همین رو بدونید...این پست درد دارد....

+اصلا به شما چه که یه جوونی که آرامش این ثانیه هاتون رو مدیون امثال پدر او هستید داره یه گوشه این شهر ذره ذره آب میشه؟برین خوش باشین واز خاطرات شب یلدا برای دوستاتون بگید...!بی خیال...

+دغدغه های ذهن من را یگانه به تصویر کشیده...بخوانیدش(اینجا...تهران!!)(اینجا...تهران!!شهری که در نامردی روی کوفه را کم کرده...شب یلدا....جمکران...بوی امام زمان-عج- دارد؟نه ندارد...وقتی زائران آنجا هم در شب هفت امام دست از تخمه شکستن خود برنمی دارند...آخر شب یلداس دیگر...نمیشود از هندونه وانار وتخمه هایش گذشت که...!)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۰/۰۲

نظرات  (۴۲)

بسم الله اون بالا رو دوست دارم خیلی . . . خیلی . . .
قالبت قشنگه
دردت قشنگه
خیلیا این دردو ندارن . . .



+خدایا . . . فقط یک معجزه.
۰۲ دی ۸۹ ، ۱۷:۲۷ امیرحسین
با سلام

آنجا قبلا خواندیم! عالی بود!

منه جوونی که آرامش این ثانیه هامو مدیون امثال پدر او هستیم، کاری جزء ولایتی بودن و حمایت از رهبری ازمون برمیاد ؟

گفتید یاد همسران شهید ...
جانبازان چی ؟
یکی از دوستای من پدر جانبازه ... خیلی هم بدنش آسیب دیده ... ولی بدتر از این آسیب عصبی ای هست که خورده از بمبهای شیمیایی ...
بعضی وقتها حمله عصبی بهش دست میده، و بچه اش رو تا سرحد مرگ میزنه ... ولی دست خودش نیست، ولی بعدش به حالت عادی برمیگرده .. حالا تصور کنید که وقتی به حالت عادی برمیگرده و میفهمه چکار کرده، چه حالی میشه. جوونیش رو پای جبهه و جنگ گذاشته و آخرش اینطوری ...
ولی این بزرگواران تنها امیدشان خداست ... و تنها دلخوشی شان رهبر ...

عجب عشقی هم میکنند با این امید و دلخوشی ... اصلا انگار بعضی وقتها هیچ دردی ندارند ... !!!!!!!!

یا حق !
پاسخ:
چقدر آدم ها هستند که زندگی مان را بهشان مدیونیم!
۰۲ دی ۸۹ ، ۱۷:۲۸ اسلام آنلاین
http://islameonline2.blogspot.com
پاسخ به شبهات
درصورت فیلتر شدن
http://islameonline3.blogspot.com
http://islameonline4.blogspot.com
http://islameonline5.blogspot.com
http://islameonline6.blogspot.com
http://islameonline7.blogspot.com
http://islameonline8.blogspot.com
http://islameonline9.blogspot.com
واااااااااای

مو بر تنم راست شد!
یه چیزی می گم بهت حالت گرفته بشه ها ...
این قالب هایی می زنی بد جور بر دل می شینه
حالا هی پز بده نذار ...
استغفر ....


هی بابا

برو بچه ...:دی


سفر بر مدار عشق با نوشته سفیر جدید به روز شده

در ضمن بابت اون شب شرمنده و....
سلام
می دونم بهت برمی خوره
عصبی میشی ودلت میخوادبزنی توگوشم وچندتانامسلمون و...بارم کنی!
جزپاراگراف آخرهمه روحذف کنی خیلی بهتره تااین که...توازدردای اون هیچی نمیفهمی توازدل همسرشهیدهیچی نمیفهمی همسرشهیدهم که نمیادبخونه این جارو.....پس.....هیچی
آره
دلت بسوزه
بهش ترحم کنید
فقط اگه یه ذره فک کردین اون محتاج ترحم شماست....
پستت دردنداشت!فقط خسته م کرد...
خداااااااااااااااااااامنم دلم معجزه میخوادازهموناکه می دونی ازهموناکه یه عمره دیدم و....تف به این همه ادعای بی رحم
کاش پستت یه ذره درد داشت تادرمون بی دردیمون می کردیمش
راستی قبل توبگم که من خودم محتاج نفرین شماهایم این روزها
لطفایکی من رونفرین کنه
پاسخ:
اما من همچنان از این دردها خواهم نوشت...چون خودم را مدیون می بینم...حتی اگر جنس تمامی نظرات این وبلاگ از جنس این نظر شود...!!
دلم به اندازه یه دریا ، نه یه دنیا ، نمی دونم ...
خیلی درد دارم!!

ورد زبانمون اینه : ما اهل کوفه نیستیم!!!!!!!!!
پس اگر مـــا اهل کوفه نباشیم اهل کجاییم؟؟؟؟

یادم اومد
بدتر از کوفه!!! تهران ...

اینجا تهران است ... صدای یک دل دردمند ...

خدایا ! حجتت(عج) خیلی تنهاست!!
سلام

خیلی وقت بود....فرصت نکرده بودم به وبلاگ دوستان سری بزنم....خوشحالم که دوباره می تونم مطالب کوتاه و جالبتون رو بخونم....

هیچ کس نمی تونه درک کنه همسر 1 شهید چی می کشه....خیلی سخته که زیر بار این مسئولیت بزرگ دووم بیاری و اخ نگی....
۰۲ دی ۸۹ ، ۲۰:۰۱ الهام (Light Knight )
من که نفهمیدم این پستتو به کی تقدیم کردی

فقط میدونم که حاوی درد بود و یه خورده هم شخصی بود و .....

راستی قالب نو مبارک

واقعا فوق العاده است مخصوص اگر بفهمم که خودت درستش کردی
۰۲ دی ۸۹ ، ۲۰:۱۲ بنده خدا
سلام . . .
امیدوارم که دوتان سایبری نویس به سخنان اون بزرگوار عمل کنند . . .
و امان از دست این همسر های شهیدی که باید این دختر و پسر های امروزی رو ببینند و هزار بار بگند که همسر ما برای حریم پاکی شما شهید شد نه لااوبالی بودن و بی بند و باری . . .
و شب یلدا . . .
الحمدالله که دستم سمت تخمه ای نرفت و اناری نخورد . . .
و مثل همیشه دلش را به هیدت اربابش حسین سپرد . . .
مردان پر مدعی شب هفت آقایتان تخمه خوردید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وا حسفااااااااااااااااا
موفق باشید
۰۲ دی ۸۹ ، ۲۰:۱۲ بنده خدا
سلام . . .
وقت عالی متعالی . . .
روز ها گذشت و محرم تمام شد . . .
شاید تا محرم دیگر نباشیم . . .
پس بیاییم گناه نکنیم بلکه دل مولایمان شکسته تر نشود . . .
این بار با عواقب و آسیب شناسی چشم چرانی بروز هستم . . .
منتظر حضور همیشه گرمتون . . .
موفق و سر زنده باشید . . .
بخشهایی از کتاب بابا نظر - خاطرات شهید محمدحسن نظرنژاد

من، تاریخ زنده بچه های سپاه و بسیج استان خراسان در جبهه و جنگ هستم. با این حال بعضی وقتها دلم میخواهد از غصه بترکد. میخواهم منفجر شوم.

من 23 آبان 1359 به جبهه رفته ام و سوم فروردین 1370 برگشته ام. اگر حضور در کردستان و گنبد هم حساب شود، قریب به 140 ماه میشود.

وقتی میخواستند مدالهای افتخار بدهند، فهمیدم اصلا از من و شهید شریفی و شهید علیمردانی صحبتی به میان نیاورده اند. هرچند که مدال افتخار، یک نشانه، بیشتر نباشد.

خجالت میکشم بگویم ، اما بدانید که از سال 1362 با زنم هیچ فرقی ندارم. چشمم کور شده ، گوشم کر شده ، ستون فقراتم شکسته و قفسه سینه ام از دو قسمت متلاشی است. مقداری از ماهیچه دست های چپ و راستم از بین رفته و بیش از 160 تیر و ترکش خورده ام که هنوز تعدادی از آنها را به یادگار دارم. ترکش ِ روی پرده مغزم، هشدار همیشه من است.
سلام.واقعا حرفت خوب بود.از این که به وبلاگم سر زدی ممنون.حتما برای صدا و سیما فاتحه می خونم
۰۲ دی ۸۹ ، ۲۲:۰۹ دختران باباعطا
سلام علیکم

هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

اگر برداشتم از متن درست باشه، این دعا رو می خونم:
أللهم اشف کل مریض بحق فاطمه سلام الله علیها

یاعلی مدد
نوای وبت قشنگه...
امروز رفتیم قم سر داییم بعدم رفتیم حرم...جات خالی بود...شبای جمعه حرم یه صفای دیگه داره
مطلبتو خوندم بیشترشو که میدونستم اما دقیقا همون جایی که نفهمیدم به نظرم جالب بود! اونجا که نوشتی بعد از کربلا متولد شدم شبیه این احساسو حرم امام رضا (ع) داشتم چی کار میکنند با ما؟؟؟
هنوز باورم نمیشه دوستت بهم گفت اسمتو برا مشهد خط زدیم یه وقت دیدی اومدم راه آهن به امید...!!!
وقت کردی ما هم تحویل بگیر!
التماس دعا
میدونی خدا امتحانای سختشو برا بنده های خوبش میزاره
هر چی خوبی بیشتر...امتحان سخت تر...ولی بعضی وقتا انقد این سختی ها زیاده اصلا نمیتونی به اجرش فکر کنی...
۰۲ دی ۸۹ ، ۲۳:۴۴ امیرحسین
با سلام

اینجا رو ببینید !!

http://www.tabnak.com/nbody.php?id=82224

"دوماهه‌ای که به علی‌اصغر اقتدا کرد."

۰۳ دی ۸۹ ، ۱۱:۴۸ افسر جنگ نرم
با سلام
وب زیبائی دارید
در صورت تمایل تبادل لینک کنیم
***ای پسر فاطمه---نوکرتیم ما همه***
۰۳ دی ۸۹ ، ۱۴:۵۱ من ازرندانه...
هرکه دراین بزم.....
دراین بزم.....
نمی بینم کیبردو....
کلیدارونمی بینم....انگارجلوچشام یه پرده افتاده.....
دستام...دردام.....
۰۳ دی ۸۹ ، ۱۶:۲۹ دریا لباس خاکی پدرم بود !
بنویس که هر چه نامه دادم نرسید
بنویس که یک نفر به دادم نرسید

بنویس: قرار جمعه ی هفته ی بعد
این هفته که هر چه استادم نرسید



بنویس: من دلم یک بابای واقعی می خواهد ...

بنویس : من ...
سلام و خسته نباشید

ببخشید این چند وقته اینترنت نداشتم

در ضمن مشغول طرح آموزشی رزمنده های جدید سایبری پایگاه بسیج مون بودم

خیلی هدر بالای وبلاگتون قشنگ شده

یا علی
به دل گفتم چرا با غم عجینی؟
چرا هر عصر جمعه،دل غمینی؟

به ناگه اشک چشمم ناله سر داد
دلم از غصه اش فریاد سر داد

که تو آخر نمیدانی،کسی هست
که عهدی با دل هر عاشقی بست

همه گویند چرا این دل چنین است؟!
به عصر جمعه ها عاشق غمین است

بگویم من تو را از عهد این دل
که فریاد و دو صد فریاد از این دل

همه دلها گرو در دست مولاست
همه جانهای ما سر مست لیلاست
من که خودم گفتم ازقبل جواب ت چیه
فک کردی من ازاین دردنچشیدم
بی خیال
فقط یادبگیر توروی دل ت وایسی یه خورده
بازم میگم این مطلبت روحداقلش اینه که اصلاح کنی
یعنی دردای این مطلبتو....
فقط خیلی خودت روضایع کردی
تابلوست که هیچی ازین دردانفهمیدی که اینقدراحت...
من برم...
نمی دونی وقتی موجش می گیرت چه حالی میشی....
پاسخ:
شما بذار به حساب نفهمیدن یا بد فهمیدنم!
سلام از درد بالاتر فکر داره بیشترم برا اونایی که دادند باباشونو جوونشونو ولی الان زخم چششونن بابا خیلی از شهدا.جانبازا تو جامعه که هیچی تو خونشونم غریبن بابا منم اینجا مینویسم تا راحتتر بنویسم حداقل برا دل بابا کمی آهسته تر یه کمم عقبتو ببین شاید نشونه هاشون هنوز پیدا باشه
۰۳ دی ۸۹ ، ۱۹:۰۳ ساقی رضوان
آه اخوی...

قالبت پاینده!
۰۳ دی ۸۹ ، ۱۹:۰۷ مسافر آدینه
اللهم عجل لولیک الفرج
.
.

.
.
قالب جدید مبارک... زیباست...
سلام
درد...
یکی گفته بود پیداست که از این دردا چیزی نمیفهمی ...
من موندم مگه میشه مسلمون شیعه علی از درد چیزی نفهمه مگه میشه عزادار حسین (ع) از درد چیزی ندونه مگه میشه غم تلخ فراق شونه هر منتظری رو زیر بارش داغون نکنه....
مگه میشه...
نیک اگر بنگری یکی از اینا برای شکستن یکی کافیه ...
دلم می گیرد فقط گاه از خودم که گاه دردهایم فراموشم می شود
سلام
توی مدیون بودنمون شک نیست..
خدا توفیق بده تا نه که جبران که لااقل باری اضافه نکنیم..

و
نگه دارین قلم رو روی اما.. اون خانم حتما ظرفش همین قدره..

یه تکه آهن برای جلا گرفتن باید داغی کوره و ضربه های بی امان پتک رو تحمل بکنه.. اگه نه ممکنه بشکنه یا هر جسمی شد خریدار نداشته باشه!
این بانو میخواد جلا پیدا کنه..

انشاالله که خدا تحمل و تسلیم و رضا رو بهشون بده...
و انشاالله ابراهیم بشن..خدا میبخشه بهشون...

موفق باشین و شاد..
یاعلی.
سلام مجدد.بله درک می کنم.واقعا کار زیاد موجب فراموشی میشه.اما هرکاری از دستتون برمیاد ممنون میشم بگین.
قالب وبلاگ منم دوست داشتم عوضش کنم تا مرتبط بشه.اما متاسفانه یا من ناشیم یا اینکه وقتی قالبو عوض میکنم همه امکانات میپره.
سخنرانی آقای پناهیانو سعی میکنم گیر بیارم.واقعا قشنگ حرف میزنن.
ممنون از راهنماییتون.
منتظر حضورتون هستم باز هم اگه فراموش نکردین.
و حالا شما با این نوشته دل اون جوون را
ببخشید الان دل اون جوون را چه کار کردید؟؟؟
پاسخ:
دل اون جوون که با این نوشته ها هیچ فرقی نمیکنه...!
خدا عاقبتمان را بخیر کند ..
یا علی .
۰۴ دی ۸۹ ، ۰۸:۳۸ کوچه های باران
و کاش فقط همین یک مورد بود.صدها مورد توی این شهر بی نفس هست که ما بی خبریم.
ما که شرمنده شهدا شدیم کاش بتوانیم شرمنده خانواده آنها نشویم.
۰۴ دی ۸۹ ، ۰۹:۵۷ دیده بان
اینجا تهران است
صدای مرا از کوفه می شنوید!
------------
الحمدلله امسال شب یلدا رو سیاه نشدیم و اشکمون درومد برای اربابمون!
------------
مطلبی خواهم نوشت با موضوعی جدید شاید برای آخرین بار!
۰۴ دی ۸۹ ، ۱۰:۴۱ دیوونه غربتی!
مثل همیشه ..
اینجا که می آم سردرگم میشم و هیچ چیز نمی فهمم...
شاید، هنوز درد را نفهمیدم!
نمیدونم!
۰۴ دی ۸۹ ، ۱۰:۵۵ مُتَرَصِّد
یا الله...
سلام
ای کاش شب یلدا فقط به خوردنش پایان یابد!
آری دردناک است هرزمانی کوفی ستیز و کوفی منش میشویم...
به روزیم..
۰۴ دی ۸۹ ، ۲۰:۲۶ خادم الرضا
وفقکم الله.
۰۴ دی ۸۹ ، ۲۱:۴۷ فرص الخیر
سلام عزیزم
اول ببخش که دیر سر زدم کمی این روزا ذهنم درگیره

بعد هم خدا به حق خون حسین مشکل این بانوی صبور زینبی رو حل کنه

امن یجیب المضطر اذا اعده و یکشف السوء
سلام بانو
من اما فهمیدم آنچه را که می خواستی بگویی و نگفتی
من لمسش کرده ام که فهمیدم
تا کسی لمسش نکند، نمی فهمد.
شب یلدای اینجا ـ توی شهر من ـ بعضی جاهایش باید خون گریه می کردی...
سلام.دعوتتون می کنم به دیدن پست جدیدم با عنوان:
نگرش تازه به نماز
به امید اینکه این پست ها غوغا کند...
منتظر حضور و نظرات شما هستم.این پست برگرفته از سخنان حجت الاسلام و المسلمین پناهیان است.
لطفا فراموش نشود!!!
۰۵ دی ۸۹ ، ۱۱:۲۴ ساحل آرام
خدایا دلم معجزه می خواهد...خودت بهتر می دانی از کدام جنس معجزه ها...
۰۸ دی ۸۹ ، ۱۸:۱۵ اسمان زندگی
سلام دوست عزیز زیبا بود
منتظر شما هستیم
اپم راستی
نظر یادت نره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">