جنجال یک سکوت

پیوندها
سه شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۵۱ ق.ظ

...

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

این پست عنوان ندارد، یک دنیا عشق دارد!

* زهرا زنگ میزند و می گوید،فردا دیدار خانواده شهدای هفت تیر با رهبری ست ... تو هم بیا برویم و آدم عاقل که اصولا این جنس دعوت ها را رد نمیکند با کمال جان باید بپذیرد که می پذیریم(زیاد روی نکته عاقل بودن نبودن ما تمرکز نکنید به نتیجه نمیرسید...شاید به جای آدم عاقل باید می نوشتم عاشق!)

* صبح می شود،باید راس ساعت 9 دم بیت باشیم که یک ربع زودتر می رسیم کارت دعوت را می گیریم و وارد می شویم...محیط برایم جالب است ، اولین بار است که قدم در محوطه بیت می گذارم!

* کیف و موبایل را تحویل داده و از سه گیت بازرسی رد میشویم...و وارد خود بیت می شویم...خانوم ها چند ردیف بیشتر هنوز پر نشده...میرویم گوشه ای را برای نشستن انتخاب میکنیم که هم حداقل فاصله ممکن را با جایگاه رهبری داشته باشد هم ستون جلوی دیدمان را نگیرد!

* کم کم بیت پر میشود،جمعیت آقایان مثل همیشه بیشتر است...هم فضایشان بیشتر است هم فشرده تر نشسته اند اما شور و اشتیاق و هیجان خانم ها برای دیدن روی رهبری از آقایان پیشی گرفته است!(کاملا محسوس است!)

* دل توی دلمان نیست ... آقایان هر چند دقیقه یکبار با فریادی جمعیت را دعوت به صلوات می کنند ... صلوات هاست که هیجان ها را مهار می کند...ساعت ده و نیم می شود...مداحی پشت میکروفن می آید تا هم به مناسبت هفت تیر ما راشعری مهمان کند و هم به مناسبت شهادت هفتمین ستاره آسمان امامت ما را روضه ای...

* پروژکتورها که روشن می شود می فهمیم لحظه حضور آقا نزدیک است ... ساعت 5 دقیقه به یازده است که خانم ها از شدت هیجان دیگر روی پای خود بند نیستند ،بلند شده اند ایستاده اند با اینکه هنوز آقا نیامده ... آقایان همچنان نشسته اند!

* خانمی از پشت سرم می آید تا شاید بتواند خودش را چند قدمی جلوتر جا بدهد . اشتیاق از چهره اش می بارد،نگاهش میکنم،می گوید: قلبم دارد می آید توی دهنم...پس چرا آقا نمی آیند؟لبخند می زنم،پیش خودم می گویم :کجای دنیا چنین رهبری پیدا می شود که ملتش چنین برای دیدنش بی تاب باشند؟

* راس ساعت یازده آقا وارد می شوند...لحظه ایست توصیف نشدنی ،فقط و فقط باید آنجا باشی و حس کنی... شعار میدهند: ابالفضل علمدار/خامنه ای نگهدار ... خیلی این شعار را دوست دارم ... آقا با دست به ابراز احساسات آنها پاسخ میدهند،جمعیت شعار سر میدهند که :حسین حسین شعار ماست/شهادت افتخار ماست و همراه با آن سینه میزنند ... آقا هم این حرکت را با سینه زنی همراهی می کند...

* نگاهم به دست راستشان که می افتد به یاد این می افتم سی سال قبل دقیقا چنین روزی بود که آقا دستشان را .........

* برنامه شروع می شود ... ابتدا قرائت قرآن توسط قاری و سپس ارائه گزارش یکساله توسط رئیس قوه قضائیه...اصلا حواسم به سخنرانی آیت الله آملی نیست ، محو تماشای رهبرم به یاد اس ام اس شب قبل نغمه که برایم نوشته بود:چشمت به چشم رهبرمون که افتاد،خوب نگاهش کن که اثر چهره نورانی آقا فضای قلبت رو پر کنه...!سعی میکنم به توصیه نغمه خوب عمل کنم...

* ساعت یازده و سی و پنج دقیقه آقا سخنرانی شان را شروع میکنند ابتدا در باب شهدای هفتم تیر بیاناتی فرمودند که این رخداد یک محنت بود که حضور امام خمینی.ره. و تزریق بصیرت و صبر از طرف ایشان به ملت تبدیل به نعمت شد در ادامه صحبت هایی درباره قوه قضاییه مطرح شد که مهم ترین نکته آن این بود افراد حق زیر سوال بردن آمارهایی که از سوی سران سه قوه مطرح می شود را ندارند .

* سخنرانی رهبری حدود نیم ساعت طول می کشد و بعد طبق رسم همیشه در پایان ایشان دعا میکنند و ما آمین گویان از ته دل امید به اجابت دعای نائب امام زمانمان عجل الله داریم وقتی می گوید: خدایا ما را شامل دعای خاص حضرت ولی عصر.عج. قرار بده...

پس نوشت:

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره تو حجت موجه ماست...


+ 40 بار جمکران رفتن ما ، زیارت امام زمانمان را نصیب ما نکرد، زیارت نائبش نصیبمان شد!

+ ثبت شود در دفتر خاطراتم ، اولین دیدار با مقام معظم رهبری ، بیت رهبری ، ششم تیر سال یکهزار و سیصد و نود

+ عکس ها و گزارش کامل دیدار را از اینجا (+) و (+) بخوانید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۴/۰۷

نظرات  (۴۹)


سلام امروز در همین لحظه دلم خواست چیزی که درونم هست واحساسش میکنم رو به زبون بیارم وبنویسم
خیلی سخت نبود هر کلمه ای که درونم بود ومیخاست زوتر خودشو ازمن جدا کنه بیرون ریختم واین شد غم درون من....
منتظر قدوم شما هستم تا کلبه ی حقیرمو نورانی کنید.

زیارت قبول ..
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۱:۴۰ منتظر بهار
سلام،
این روزا زیادی داره بهت خوش میگذره ها!

امید که دفتر زندگیت پر باشه از این جنس عاشقی ها و این دیدارها.

"یا علی"

در پناه مهربون مهربونا
آقا ... بگذار کمی خودم را لوس کنم برایت ...
دیروز نسیم نگاهت ، روز مچاله ام را صاف کرد و من ...
شده بودم عین گلبرگ پس از باران ... انباشت دانه های شبنم واژه هایت ...
آقا به قربان معرفتت ؛ که مرا مستقیم نگاه نمی کنی ؛ که خجالت بکشم ...
....................................
دیروز بودیم ، زیارت کردیم ...
اولین + را اگر از سر درد نوشتی که ... بدجور دلم را لرزاند
پاسخ:
بگذریم
دیدنش واسم شده یه رویا
. . .
پاسخ:
هنوز باورم نمیشه بالاخره آرزویی که این همه وقت داشتم به وقوع پیوست...
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۲:۳۶ کوچه های باران
چه لذتی داره دیدن آقا.ان شالله دیدار خصوصی هم نصیبتون بشه.و ایضا ان شالله زیارت امام زمان نصیبتون بشه.
پاسخ:
کاش نصیب ما هم بشه
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۲:۴۸ یاسین.مشهود
زیارت قبول
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۷:۰۹ ساقی رضوان
اخییییییییییییییی

قبول باشه زیارتت...

ببین برا منم دقییییییییییییییقا همینطوری شد...منتظر جمال آقا بودم که ....
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۷:۱۱ ساقی رضوان
آخی نغمممممممممممه برو اون ور بزرا احساسات در کنم براش خب
۰۷ تیر ۹۰ ، ۱۷:۳۸ هانی www.hani84.blogfa.com
سلام
خوش به حالت
تو عکسها هم هستی؟ کدومی؟
پاسخ:
عکسایی که سایت آقا گذاشته فقط یه عکس داره از خانوما اونم خانومایی که جلو نشستن فقط معلومن...ما یه جایی میشینیم کلا تو عکسا نباشیم!
جسم تو کامل است ناقص نیست
میدهد عطر یک بغل گل یاس

دستت اما حکایتی دارد
رفع الله رایة العباس
جسم تو کامل است ناقص نیست
میدهد عطر یک بغل گل یاس

دستت اما حکایتی دارد
رفع الله رایة العباس
ای دو چشمانت چراغ شام یلدای همه
آفتاب صورتت خورشید فردای همه
ای دل دریایی ات کشتی نشینان را امید
وی نگاه روشنت فانوس دریای همه
ای بیان دلنشینت بارش باران نور
وی کلام آتشینت آتش نای همه
خنده های گاه گاهت خنده خورشید صبح
شعله لرزان آهت شمع شب های همه
قامتت نخل بلند گلشن آزادگی
سرو سرسبزی سزاوار تماشای همه
گر کسی از من نشانی از تو جوید، گویمش
خانه ای در کوچه باغ دل ، پذیرای همه
لاله زار عشق یکدم بی گل رویت مباد
ای گل رویت بهار عالم آرای همه
_____________________________
یک دنیا عشق ...
سلام علیکم
لگد به ریا... 40 بار رفتی جمکران!؟

بابا خلوص بابا سلوک بابا عرفان!!شاید هم دیده باشی تو باغ نبودی منتها...
خدایا از این دوستان به ما هم عطا کن که الکی الکی مارم وردارن ببرن این ور اون ور...

خدا دیدارهایتان را افزون بخشد

ابشرکم بالمهدی.عج
سلام
ابالفضل علمدار/خامنه ای نگهدار ...
با سلام

کلمه ای پیدا نمیکنم که بگم ...

نوش جان و روح و روانتان ...

یا حق !
از تصور چنین صحنه ای دلهره به جانم افتاد !
.
.
.
۰۸ تیر ۹۰ ، ۱۴:۳۶ مصباح الهدی
چه زیبا و باهیجان صحنه رو توصیف کردید محوش شدم به حدی که اشکم جاری شد
خوش به سعادتتون خوش به لیاقتتون انشاالله اینبار دیدار بامعرفت مهدی فاطمه عجل الله فرجه روزیتون بشه

عیدتون مبارک
التماس دعا
سلام
یاد زمانی افتادم که اقا آمده بودند مشهد، حرم امام رضا (ع)
حقیقتا باید گفت: "زیارت قبول"
پروژکتورها که روشن می شود می فهمیم لحظه حضور آقا نزدیک است ... این رو خوندم دلم ترکید از شدت اینکه چرا هنوز توفیق دیدار ندارم!
چقدر این جمله دلم را لرزاند! چقدر روحم تازه شد! چقدر چشمانم گریست ! چقدر ...
خوش بحالتان!
۰۸ تیر ۹۰ ، ۲۲:۰۴ حامی ولایت امام زمان
به روزک با )ای محمد، بخوان، بخوان به نام آفریدگارت که آفرید تو را ) سربزن نظر بده خوشحالمون کن انتقاد کن
۰۸ تیر ۹۰ ، ۲۲:۱۸ شوشترنگار
با سلام و عرض ادب
لبخند به لبهای شما حک بادا
غمهای شما هماره اندک بادا
این عید که سرشار زلبخند خداست
بر وسعت جانتان مبارک بادا
عید مبعث مبارک باد
۰۸ تیر ۹۰ ، ۲۲:۴۱ زهرا سادات

حالا نمیشد برانکه حرصمو در نیاری تو این پستت از نغمه جون ننویسی؟!
بهره بردن از جمال نورانی آقا چشم دل میخاد نه چشم سر! البته یکم چشم سر هم لازمه ولی نه اینکه زل بزنی به آقا
(که تو این مورد به تو امیدی نیست تلاش نکن!)
با تمام وجود شعر زیبایی که آخر پستت نوشتی تکرار میکنم!
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره تو حجت موجه ماست
الحق که شعر زیبا و به جاییه برای این پست اما
تو در این باب سخن با نامحرمان مگو!
التماس دعای فراوانم
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۳:۱۳ کاتب باشی
مبعث مبارک باشه
کاتب باشی
سلام

عید مبارک.....

چقدر اینجا خوب شد....قالب جدید مبارک
عیدتان عید ان شاالله . . .
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۵:۲۶ سرداران بی پلاک
سلام وبلاگ بسیار زیبا و پرباری دارید خوشحال میشم بهم سر بزنید راستی نظرتون درباره ی تبادل لینک چیه؟همیشه زیر سایه ی ولایت مستدام باشید یا علی.
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۵:۳۹ :.:.:. ز ه ر ا .:.:.:
.
.
خجسته باد زیبا مبعثش که
با"اقر باسم ربک " آغاز
و با"انا اعطیناک الکوثر" بیمه
و با"الیوم اکملت لکم دینکم " جاودانه شد.
عیدتان مبارک
.
.
مبعث مبارک باد بر شما ای پوینده راه حق !
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۸:۲۸ ساقی رضوان
وووووووووووی جای نغمه جون زهرا جون اومده!

بین اس ام اس فایده نداره! جلوی تو ابراز احساسات کنم فایده داره که حرصت درآد! میدونی که!!!

نغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغمه کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اصلا میاد اینجا؟!


حالا که زهرا اومده بزار بگم که یکی رو تو اعتکاف میدیدم عین خودش! هی یادش میفتادم
پاسخ:
چه بساطی شده همه میخوان حرص همدیگه رو دربیارن!
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۸:۳۴ ساقی رضوان
چ ژالب! فقط یه عکس از خانوماس !!
۰۹ تیر ۹۰ ، ۱۹:۱۹ حلقه گیسوی یار
سلام
عیدت مبارک بانو جون
زیارتت قبول نازنین
حسرتش هم واسه دل ما!!!
عید بر شما مبارک
عالی بود
پروردگارا ... به من بیاموز ...
دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند ...
گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند ...
لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم
ننواخنتند ...
و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند !

سلام سرورم دردل با شهدا به روزم عید مبعث برشما مبارک


نظر شما هر چه شود شاخه گلی هست برای ما
الهییییییییی عاقبت بخیر بشییییی
۰۹ تیر ۹۰ ، ۲۱:۳۸ دلتنگ مدینه
معبودم!
قسم به اشک های محبوبت محمد مصطفی
هدایتم کن...
صلوات عاشقانه و مضطرانه
۱۰ تیر ۹۰ ، ۱۱:۳۴ ساقی رضوان
نچ!

همه میخاون حرص تو رو در آرن!

میدونی حرص در آرت ملسه آخه!
و بعد از گذر ایام نه چندان کمی برگشتیم...
مرا تنها تو نگذاری خداوندا...
من خدا را دارم/کوله بارم بر پشت/سفری می باید/سفری بی همراه/گم شدن تا ته تنهایی محض/هر کجا لرزیدی/از سفر ترسیدی/تو بگو از ته دل/من خدا را دارم
نگرشت به نماز چگونه است؟جز کدام دسته از نمازگزاران طبق آیات قرآن هستی؟
.
.
سلام
سلام
زیارت قبول!
عجیب درکت کردم ...
10 روز این حس ِ شیرین ِ نفس کشیدن در هوایی که رهبر نفس می کشه با من بود!
روزهاایی بودهااا
نوش ِ جان!
لذتت مدام ...
خداییش خیلی حرفه آدم تهران باشه ...
کنار آقا باشه
و
به این سن رسیده باشه
و
تازه ببیندشون!

۱۱ تیر ۹۰ ، ۰۸:۰۰ مُتَرَصِّد
سلام علیکم

باز پنجره های ملکوت به بهانه ای دیگر گشوده شد و چه عاشقانه میسراید :
این الرجبیون ؟
چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده میکشد
خداوندا ، در این آخرین روز ماه رجب خواننده این پیام را در زمره بهترین بندگانت قرار ده...آمین

ملتمس دعا و مأجور باشید
یا الله...
دوست نازنین و با صفای من
صمیمانه از شما تقاضا دارم یه پست جدید با جای نظر دادن بذاری ... بلکه هم این رفقای حسود دست از سر این پست وردارن ...
یک سخن با ساقی رضوان : خیلی باحالی ... عاششققتم ...
زهرا سادات ، شما هم به جای این حرفا برو یه فکری برای مدیریت کاروان جمکرانت بکن که بچه مردم سرما نخوره ...
قبلا هم گفتن اهل کامنت گذاشتن نیستم ولی هدفم ترور شخصیتی زهرا سادات بود که الحمدلله حاصل شد .
۱۱ تیر ۹۰ ، ۱۱:۳۶ مصباح الهدی
سلام
با مطلب " انتخاب سرنوشت ساز " بروزم
منتظر نظرات ارزشمندتان هستم.
۱۱ تیر ۹۰ ، ۱۹:۴۹ ساقی رضوان
وووووووووووی نغغغغغغغغغغغغغغغغغمه من بیشششششششششتر


ای بابا! زهرا برو اون ور دیگه هی میاد وسط ما دو تا


میگم زهرا مگه سرماخوردی؟!؟
۱۱ تیر ۹۰ ، ۱۹:۵۰ ساقی رضوان
این کامنت من سند شد؟!
۱۱ تیر ۹۰ ، ۲۰:۴۵ ساقی رضوان
بی شخصیتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
۱۴ تیر ۹۰ ، ۰۰:۴۰ زهرا سادات
بله خب! نظر نغمه رو الان دیدم
مخاطب من نویسنده وبلاگ بود نه شما!
هر کی سرما خورده تقصیر خودشه! پتو به اندازه کافی بود!!
برای بار اول و آخر میگم نغمه جون!! از اونجایی که از علاقه نویسنده وبلاگ به خودم خبر دارم و از این جهت مطمئنم
این حرفا صرفا جهت ابراز علاقه به نویسنده س و لا غیر!
اساسا مخاطب من میدونه دنبال هر فرصتی هستم تا بهش بگم دوستش دارم !
خلاصه نغمه جون سو’ تفاهم نشه مشکلی با شما ندارم!!
ما به همه دوستان ارادت داریم
۱۷ تیر ۹۰ ، ۱۸:۳۷ ساقی رضوان
آخی نغمه دلم سوخیده شد برات

زهرا سادات نکن اینکارا رو با نغمه

گونا داره
سلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">