جنجال یک سکوت

پیوندها
چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۰:۳۰ ب.ظ

بستر بیمار علی جمع شد

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

ای وای مادرم ...

1. حوراء

حوراء یعنی انسانی از جنس فرشته

یعنی به لطافت ملائک آسمان ...

یعنی اگر برگ گل بیفتد روی دستش جایش می ماند

این رد انگشت کیست روی صورتت مادر؟

2. کوچه

گویا 

زمین خوردن در این خانواده ارثی ست ... 

مادر در کوچه  ،  پدر تا برسد به خانه ی بی فاطمه ، و روزی  فرزند از بلندی ...

3. تسلیت

آدم داغدیده باید تسلی یابد  ... باید تسلیت بشنود 

حالا که کسی زیاد دور و برشان نیست

حسین.علیه السلام به حسن.علیه السلام تسلیت می گوید ... زینب را بابا تسلی می دهد ... امان از غریبی پدر

4. ارثیه

مادر برای  زینب ارث گذاشته چادرش را

از تشییع که بر می گردند 4ساله دختر به نماز شب ایستاده با چادر نماز مادر ...

پس نوشت:

به درد های به حیدر نگفته زهرا ... به ناله های سحرگاه بوتراب بیا  ... مولایم ... صاحبم ... تسلیت ...


+ دانلود کلیپ کوچه های بنی هاشم (+) / مداحی میثم مطیعی در محضر رهبری هم شنیدنی ست (+)

+ التماس دعا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۰۶

نظرات  (۱۲)

ماتم خاندان نبوت در سوگ حضرت صدیقه ی کبری برشما تسلیت....

دعای شما و دست نیاز من...
وقتی مردم شهر کاالنعام اند،

بل هم اضل!

در و دیوار سبقت می گیرند

تا السّابقونَ السّابقون شوند؛

برای تبرّک شدن!

قحطی محبت که باشد؛

مسمار از همه مقرّب تر است!
دلم آتش گرفته از یادآوری این که این خانواده از بعد رحلت رسول الله صلی الله علیه و اله دیگر آرام و بی صدا گریه می‌کنند ....
دلم می‌خواهد به جای همه ی این گریه های در سکوت٬ نعره بزنم و بلند بلند گریه کنم....جانم تنگ می‌شود از تصور این که این کودکان خردسال برای گریه کردن آستین در دهان می‌برند و آهسته و بی‌صدا اشک می‌ریزند....

لعن الله علی قوم الظالمین
سلام
حضورتان در هیئت وبلاگی را پاس می داریم
إن شاءالله مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها از ما بپذیرد
سلام...
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای ...
ای
وای
مادرم
بانو
بی تو اما به چه حالی من از آن " کوچه" گذشتم
با سلام

تو عملیات پرسیدم آقا خداد چرا پا برهنه اید؟ گفت:«من که از اصحاب حسین (ع) بالاتر نیستم. آنها در روز عاشورا پا برهنه بودند، می خواهم با پای برهنه به ملاقات امام حسین (ع) بروم.»

با خاطره ای کوتاه و خواندنی که 2 مین بیشتر وقت شما رو نمیگیره از همسر شهید سبز علی خداد بروزیم

باحق تاحق یاحق
امانتی را که پس داد؛

دستان خاکی اش را به هم زد بوتراب!

آخر کار علی است

اولِ بسم الله ِ زینب!
سلام.
بغض کردم خیلی
راستش آخر صدایش کردم بارها وبارها..مادر مادر مادر...نمیدانم مرا پاسخی بود..؟
.
.
شاید ..مادر ِ مرا هم بخوانید..گذشت اما سخت بود!سخت..
فقط همین یه جمله:
و روزی فرزند از بلندی ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">