جنجال یک سکوت

پیوندها
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۴۴ ب.ظ

مهمانی تمام شد

گاهی نوشتن می شود سخت ترین کار دنیا ... همان جا که قرار است دلتنگی ات را به اسارت واژه ها دربیاوری و از احساسی که تجربه کرده ای روایت کنی ... از احساس ناب اعتکاف که طعم شیرین احرام را برایت تداعی گر است حتی اگر قرار باشد تو خادم معتکفین باشی نه جزو معتکفان ... 

وقتی خدا سه روز پنجره های بهشت را باز می کند تا دریچه ای از عرش برای فرشیان باز شود تا طعم شیرین عبودیت بر جان ها بنشیند ...

یک سال انتظار برای نفس کشیدن در این هوا کافی نیست؟ ... ثانیه به ثانیه اش از زمان ثبت نام معتکفین می شود خاطره های ناب آسمانی ... که آدم در می ماند راوی کدام گوشه اش باشد ... از دختری که از آنسوی مرزها ، از سوئیس عازم تهران شده تا در گوشه ای از مسجد دانشگاه تهران با خدایش خلوت کند بگوید ... یا پیامکی که به اشتباه برای دختری در همدان می رود و او را عازم تهران می کند تا اعتکاف را تجربه کند تا من یقین پیدا کنم که خدا خودش میهمانان بزمش را انتخاب و دعوت می کند ... یا دختری که در آخرین لحظات ثبت نام مجوز پذیرشش را می گیرد و آن چنان گریه امانش نمی دهد که محل ثبت نام را بدون اینکه کارت ورودی را بگیرد ترک می کند ...

و این دعوت شدگان دارند می روند تا آماده شوند برای زمزمه کردن لبیک ... اللهم لبیک ... لبیک لاشریک لک لبیک ... و قرار است تو شاهد این عاشقی ها باشی

روز پذیرش که می رسد چنان شوقی وجود مدعوین را فرا گرفته که از ساعت ها قبل و زیر آفتاب میانه خرداد دستشان را به میله های سبز دانشگاه تهران گره کرده اند و ثانیه های سبز انتظار را تجربه می کنند ... الله اکبر از این همه دلدادگی ... قطره هایی در طلب دریا ... خادمین این بزم از قبل از ظهر آمده اند تا بساط مهمانی را برای معتکفین آماده کنند ... اشتیاقشان اگر بیشتر از آنها نباشد کمتر نیست ...

مهمانان می آیند ... ساکن می شوند در خانه امن الهی تا تسویه کنند حساب یکساله شان را با خود ... با خدا ... شاید دارند زمزمه می کنند ... اللهم ... البیت بیتک و العبد عبدک، و هذا مقامُ العائذ بک من النار ... هر کسی گوشه ای اختیار کرده ... بعضی ها زودتر به استقبال عبادت می روند ... چون تشگانی تازه به آب رسیده ... مثل هر سال ... ساعت حدود دو شب 13رجب ... حاج سعید و مناجات اولین شب ... و چشمانی که آماده ی دریا شدن هستند ... و دل هایی که حرف ها دارد که با صاحبخانه و دستانی پر از نیاز ... 

اذان انتظار و ... مهمانی آغاز می شود ... از درب انتهای مسجد که وارد می شوم ... حس خوبی بر قلبم مستولی می شود ... دختران معتکف مسجد دانشگاه تهران آراسته به چادر سپید چون فرشتگانی تمرین عبودیت می کنند ... و تورا تا عرش با خود می کشانند ... حس آسمانی شدن ...

چه سحرهای شیرینی که بعد از نماز صبح با جمعی از خدام کنار مزار شهدای گمنام دعای عهد را نجوا می کردیم ... مناجات های دلنشینی که با صدای میثم مطیعی و حاج سعید و حاج قربون عمق جان را آتش می زد و سخنرانی های بصیرت بخش حاج آقا پناهیان و حاج آقا قمی و آیت الله حائری و غم ثانیه های آخر اعتکاف در محضر شهید گمنام و فریادها و گریه های که نزد این شهید شاهد به امانت گذاشتیم تا قیامت گواهمان باشد که خدایا ! اینان گریه کنان حسین تو بودند ... رهایی شان ببخش از نار ...

و عاقبت تمام شد ... سفره ی اعتکاف 91 هم برچیده شد و ما در این سه روز اگر به مناجات و دعا نرسیدیم و توشه ی عبادت برنگرفتیم اما چون عطاری که در کنار عطرها بوی خوش می گیرد ... آرامش گرفتیم در کنار جوانان پاک دعوت شده ی خود خدا ... 

دروازه قرآن ورود به مسجد

***

آراستن مزار شهدای گمنام برای میزبانی اعتکاف

***

شاهدان آسمانی اعتکاف

***

پروسه آماده سازی سالاد!

***

ثمره تلاش بیش از 30 نفر از خدام!

***

سایر تصاویر قابل انتشار نیست :دی

نظرات  (۱۵)

سلام.وبلاگ جالبی داری اگه دوست داری ارتباطمون ادامه دار باشه خبرم کن
التماس دعا ی خیر
اگه بگم گریم دراومد دروغ نگفتم ...
بماند که شب اول بود که پیامکی با این مضمون از طرف دانشگاه برام اومد و داغ دلم رو تازه تر کرد :
معتکف گرامی: برنامه های اعتکاف قابل مشاهده از سایت هستند ...
گفتم آخه یکی نیست بگه که وقتی قسمت ما نشد که اونجا معتکف شیم این پیامشون چیه

خلاصتاً حسرت ب دل ماندیم شدید و شدیدتر. ...
عکس هاتون خیلی زیبا بود. مخصوصا رنگ بندی خیار و گوجه در کنار هم
قبول باشه
در دل گذشت یار و فرو ریختم به دل
پیغام ها که داشت نهان از صبا لبم

«عرفی شیرازی»
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/12843
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
۲۵ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۲۵ قلم سرخ(محمد عادلی)
سلام
فایل صوتی سخنرانی آقای پناهیان را که نوشتید ندارید؟
اینجور سخنرانی ها باید در بین مردم پخش شود!
اگه بتونید برام جورش کنید خیلی ممنون میشم چون ما توی محلمون با چنین افرادی در جبهه قرار داریم!!!
ممنون
تیغ کرم تو بکند کار خودش را
هر چند گدای تو سپر داشته باشد ...
با سلام میشه لطفأطراحی قالب وب رو بهم یاد بدهید.لطفأ در وبلاگم پیغام بگذارید.با تشکر
با سلام
وبلاگ پیشکسوتان با محتوای معارف و عترت به روز شد.
منتظر قدوم صمیمی تان هستیم
سلام برشما
خوش برگشتید . وقبول باشد خیلی...دعا میکنم برای ماندگاری حس خوبتان
ملتمس دعای خیرتان
۲۸ خرداد ۹۱ ، ۱۰:۵۵ بین الحرمین
من و یک دل هوایی
من و عمری رو سیاهی
سلام شما لطف دارید اما واقعا این طور نبوده ...انشاالله با هم
سلام

چه خوب که برگشتی

خدا قبول کنه .خیلی التماس دعا مهربان بانو
آخخخخخخخخخخ دلم برای پست جدید اینجا چه تنگ شده بود
خوبی رفیق؟
مارو یادت هست وقتی توی لحظه های ناب قرار میگیری؟؟؟/
سلام..
اعتکاف خیلی شیرینی بودبرام...
خصوصا با آن انتظار چند ساعته تا نصف شب پشت در دانشگاه...
الحمدلله که روزیمان شد
تا باد چنین بادا...
خداقوت
یاحق

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">