جنجال یک سکوت

پیوندها

۸۰ مطلب با موضوع «با بـهانـه ها» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۱، ۱۱:۵۲ ب.ظ

صرفا جهت تشکر

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

داشتم فایل صوتی مصاحبه طالبی کارگردان قلاده های طلا با معصومه علی نژاد که اصرار دارد مسیح علی نژاد صدایش کنیم را گوش میدادم ، انصافا لذت بردم ... در تمام ثانیه هایی که قصد داشت با جنگ روانی ، سوژه ای را از زیر زبان طالبی بکشد بیرون که بشود بهانه ای برای ضد انقلاب و نتوانست!

ما که هنوز موفق نشدیم فیلم را ببینیم ... اما پیشاپیش از این فایل صوتی لذت بردیم! و این پست صرفا جهت تشکر از طالبی بخاطر بصیرت در پاسخگویی اش بود ...


+ ممنون از دیده بان !
+ اینهم فایل صوتی ... شما هم بشنوید (+)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۱ ، ۲۳:۵۲
چهارشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۰، ۱۰:۰۵ ب.ظ

بوی عیدی

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت :

می نخورده کی توانی وصف مستان را کنی ؟ گر سوالی ست ز مستی ، تو ز جانباز بپرس

تازه ازجنوب برگشته باشی ، خودت را آنجا جا گذاشته باشی ، هویتت را گم کرده باشی ، در جای جای زندگی ات ، شهرت ، اطرافیانت ، دنبال رد پای شقایق ها بگردی ، دنبال کسانی که نشانی هایی از خاکریزها را با خود داشته باشند ، دنبال فرشته هایی که دست تو را بگیرند وبه کهکشان خاطراتشان ببرند تا بویی از بهشت را استشمام کنی ...

در این روزها که عشق مفقودالاثر است و دل تفحص میکند تا ردپایی از آن بیابد از بس مین های تظاهر به عشق در مسیر حق جا خوش کرده ... برایت ایمیل دعوت به دیدار با مظلوم ترین شهدای زنده می رسد ... همین کافی ست تا بهانه جور شود که چهارشنبه عصر ، قید کلاس اخلاق حاج آقا پناهیان و حاج آقا صدیقی را بزنی و راهی شوی تا واحدهای عملی اخلاق را بگذرانی نزد کسانی که اسطوره های دورانند ، همان هایی که در مکتب عشق انسان شناسی کرده اند و در خنثی سازی مین های تظاهر برایت استادی می کنند... 

و اما روایت :

آخرین چهارشنبه سال است ... ساعت سه قرارمان با بچه های سایبری جلوی بیمارستان اعصاب و روان نیایش ... مکانی که جانبازان عزیزمان را در آغوش خود دارد ...

راس ساعت میرسم ... اکثر بچه ها نرسیده اند ... نیم ساعتی منتظر می مانم ... چند جانباز در محوطه قدم می زنند ... یکی شان می آید تسبیح می خواهد ... دفعه قبلی هم که رفتیم ، بود و همین خواسته را داشت ، یادم مانده بود این بار که می روم یک تسبیح برایش ببرم ... یک تسبیح سبز ... هدیه کردم ... جانباز دیگری آمد مشغول صحبت شدیم ... بعد از نیم ساعت وارد ساختمان شدیم وارد سالن کارورزی ... یکی دو نفر از مسئولین شروع به صحبت کردند و گفتند و گفتند ...گفتند از اینکه حواسمان باشد برای ما این ها جانشان ، روحشان ، عقلشان را در طبق اخلاص گذاشته اند ... گفتند ازینکه اینها از گناه عصمت دارند و ...

کم کم باید وارد آسایشگاهشان میشدیم ... تعدادمان زیاد بود ... هر کدام از بچه ها سراغ جانبازی رفته بودند ، جانبازی در سالن شروع به نجوای دعای فرج کرد و بچه ها را با خود هم صدا کرد ... وقتی دعایی را از سرباز امام زمان.عج که سابقه روشنی در لبیک به هل من ناصر ینصرنی امام زمانش دارد میشنوی ... احساس میکنی که چقدر به استجابت نزدیک است ... 

در سوی دیگر جانبازی دفتر شعرش را باز کرده بود برایمان زمزمه کرد تفالی که به حافظ زده بود را ... گوشه ای دیگر جانبازی بر روی تخت نشسته بود ... بچه ها دورش را گرفته بودند ... به ما توصیه کرد از حدیث کساء غافل نشوید ... چشم هایش بغض داشت وقتی گفت هنوز هم آدم های خوب وجود دارند مثل شما ، وقتی که اشاره به چادری که روی سرمان بود کرد و گفت : شما فاطمی هستید چون چادر حضرت زهرا.س را بر سر دارید ... و من خجالت کشیدم ... از خودم ... که چادر حضرت زهرا.س به سر دارم اما زهرایی نیستم ...

آقایی دعوت شده بود که کارهای طنز انجام دهد تا شب عیدی ثانیه های شادی را برای این یادگاران به جای بگذارد ... و آنچه دلم را می آزرد جانبازانی بود که در هیاهوی شادی و خنده به گوشه ای خزیده بودند و ...

ثانیه ها از دست مان در رفته بود از لذت هم صحبتی با این فرشتگان تا وقتی که حراست خواست آنجا را ترک کنیم و لحظه آخر صحبتی که به آتش کشیدمان وقتی ما عذر خواهی میکردیم که اذیت شدند بخاطر حضورمان به ما می گفتند زحمت کشیدید ... و من در خودم ذره ذره آب میشدم که اگر این وظیفه ای که امروز انجام دادیم زحمت است پس کاری که آنها برایمان کردند چه نام دارد ... 

پس نوشت:

آدم به یک جایی می رسد که سرش را بیاندازد پایین و سکوت کند برایش بهتر است


+ برای ساعتی بهشت را به ما دادند اینبار به بهانه نه به بها ... از دستشان رفت آنهایی که نیامدند ...

+ عیدی خوبی نصیبمان  شد امسال ...

+ ممنون از رفیقمان بابت عکس ...

+ لینک های پیشنهادی مربوطه : گزارش تصویری خبرگزاری فارس (+) / گزارش جالب در گوپلاس (+) / روایت حاضرین از دیدار (+) و (+) و (+)

+ برای دایی ما دعا را دریغ نکنید ... مهمان ICU هستند این روزها ...

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۰ ، ۲۲:۰۵
يكشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۰، ۱۲:۳۶ ب.ظ

قافله عشق

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

چون شد آن ایمان و باورهای ما / خاک شهر کوفه بر سرهای ما / فرق دارد کوفه بس با کربلا / ما کجاییم و شهیدان در کجا

وقتی موقع خداحافظی با بچه ها می گویم بار اولم است که جنوب می روم ، زل می زنند در چشمانم و دنبال رد شوخی در صحبت هایم می گردند.

وقتی یقین پیدا می کنند که کاملا جدی گفته ام ، سفره ی دلشان از خاطرات جنوب را پهن می کنند جلوی چشمانم ، از شلمچه می گویند و از طلا بودن طلائیه ، در گوشم می خوانند و ماادرئک فکه ؟ و ازشب های بی نظیر گردان تخریب روایت می کنند ... و من همچنان درک نمی کنم حرف هایشان را ... فقط عطشم برای رفتن بیشتر می شود ....

معجزات خاک های جنوب آنقدر زیاد هست که بتواند چشم های حاج آقا پناهیان را موقع تعریف خاطراتش از آن دوران و خاک در افتتاحیه اردوی جنوبمان سرشار از بغض کند و مرا دلتنگ جایی کند که هرگز ندیده ام ... جایی که آسمان به زمین نزدیکتر است ...


+ چه کسی می خواهد، من و تو ، ما نشویم؟ خانه اش ویران باد ... آن کسی که می خواست ، من و تو ، ما نشویم ، من و تو ، ما شدیم و ، خانه اش ویران شد ... حماسه حضورتان مبارک ... کاش مسئولین میفهمیدند که اگر مردم در انتخابات شرکت میکنند بخاطر پایبندی به اسلام ونظام و ولایت فقیه است نه آنها

+ جایتان خالی 4 شنبه دیدار رهبری بودیم ... شارژ روحی شدیم شدیدا ...

+ این فایل صوتی را گوش ندهید از دستتان رفته ، از ما گفتن بود! (+)

+ انشاءالله فردا برای اولین بار عازم جنوبیم... جایی که تعریف زیاد شنیده ایم اما تا کنون به علت کم سعادتی نصیبمان نشده ... میرویم تا شنیده هایمان رنگ دیدنی به خود بگیرد ... حلال بفرمائید ... توصیه خاصی هم دارید شدیدا مشتاق شنیدنیم ... یاعلی.ع
۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۳۶
سه شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۴۶ ب.ظ

آنگاه هدایت شد

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

به بهانه ی علی شدن "شان"

*و نفخت فیه من روحی ...

یعنی روح باید با خدا ارتباط برقرار کند تا به آرامش برسد ...

*این روزها خدا چپ و راست نشانه هایش را می فرستد برای ما ...

نشانه می فرستد که نه به دنیا آمدن در سرزمین اسلامی تو را مومن می کند ... نه تولد یافتن در سرزمین کفر می تواند تو را از ایمان قلبی باز دارد ... 

در روزگاری که مسلمان نماهایی چون "فاطمه" معتمد آریا و گلشیفته فراهانی اسلام و شرعیاتش را زیر پا می گذارند ... از ینگه دنیا و قلب هالیوود دلی آماده پذیرش حقیقت تا اصفهان کشیده میشود تا در روز 25 بهمن 1390 در محضر آیت الله ناصری ذکر بگیرد که : 

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله 

و از آن پس به جای اینکه "شان استون " صدایش کنند ، بخوانندش : "علی" استون ... تا ترجمه شود این آیه قران که : یهدی من یشاء ...

پس نوشت:

تعز من تشاء و تذل من تشاء ...


+ شان استون فرزند کارگردان معروف آمریکایی الیور استون عصر امروز به دین مبین اسلام گروید : (+)(+)

+ قسمت بود دست به قلم شدنمان تا وقوع این اتفاق مبارک ، به تاخیر بیفتد ...

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۴۶
جمعه, ۲۳ دی ۱۳۹۰، ۰۶:۰۶ ب.ظ

ز مثل زهیر نه زبـیر !

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

از غفلت شیطانی تا بیداری اسلامی ...

حرف ها را دست کم نگیرید

گاهی جابه جایی شان فاصله غفلت تا بیداری انسان هاست

بعضی ها برای تاریخ "مهتد" می شوند همچون "زهیر

برخی ها به چشم تاریخ "مرتد" می شوند همچون "زبـیر"

پس نوشت:

خدایا زهیری مان کن نه زبیری ...


+ مسافر اربعین هم رفت ... به جای کاسه آب برای بدرقه اش اشک ریختیم ... (+)

+ عجب مادری دارد این آقا مصطفی! ... صبر قد خم کرد در مقابل شکیبایی اش ... وقتی امروز در تشییع پسرش پشت میکروفن بدون اینکه صدایش بلرزد و اشکی بریزد زینب گونه ذکر ما رایت الا جمیلا گرفته بود ...  قاطعانه زمزمه می کرد : مصطفی تنها ، پیرو خط آیت الله خامنه ای بود ...غبطه خوردم به این استواری اش ... نشان مادر شهیدی خوب جایی نشسته ... (+)

+ دختر سه ساله ای بود در فراق پدر تا اربعینش دوام نیاورد ... رقیه بانو ! هوای علیرضای چهار ساله را داشته باش در فراق بابا ... (+)

+ اربعین رسید و ما به جای کربلا گوشه خانه نصیبمان شده ... گله ای نیست که هر چه هست از خودم است ... !

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۰ ، ۱۸:۰۶
پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۰۴ ق.ظ

زیارت اربعین

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

می گویند ثواب هیچ زیارتی به زیارت اربعین امام حسین (ع) نمی رسد

نمی دانم عاشورا چگونه برای حسین (ع) گریه کردی

که اربعین نصیبت کرد زیارتش را ... آنهم حضوری و در بهشت برین ...

خبرگزاری ها ،برای معرفی ات

می گویند استاد دانشگاه شریف بودی

می گویند جزو دانشمندان هسته ای کشورمان بودی

می گویند از مدیران نیروگاه نطنز اصفهان بودی

می گویند زمان دانشجویی از فعالان بسیجی بودی

می گویند از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق بودی

می گویند و می گویند ... اما ... نه ... این واژه ها حقیرست برای معرفی تو

در تعریف تو همین بس ، که مجنون الحسین بودی

این را از لباس مشکی زمان شهادتت می شود فهمید ... 


+ می آیم جمعه ... شب اربعین ... بدرقه ات کنم تا بروی زیارت اربعین ... بروی زیارت و ما را هم دعا کنی ... 

+ خوب نیستم اصلا ... اصلا ... 

+ ممنون از ز ه ر ا بخاطر این کامنت زیبا : در همین قضیه‌ى این ترورها ، من عقیده‌ام این است که بچه‌هاى تشکلهاى دانشجوئى در این قضیه کوتاه آمدند؛ یعنى کم‌عملى نشان دادند. باید این قضیه را بـزرگ میکردید. البته نه اینکه بزرگ کنید - چون خودش بزرگ است - همان جورکه هست، منعکس میکردید.ما حتّى ندیدیم تشکلهاى ما پوستر این شهدا را هم چاپ کنند،منتشر کنند،پخش کنند، یادمان اینها را نگه دارند. نه، این موضوع اصلاً نباید فراموش شود؛ این کار کوچکى نیست. / امام خامنه ای 19 مرداد 90

+ سروده میلاد عرفانپور برای مسافر اربعین (+)

+ همه چیز راجع به مسافر اربعین (+)

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۰:۰۴
چهارشنبه, ۷ دی ۱۳۹۰، ۰۶:۴۴ ب.ظ

عبدالکریم یا عبدالشیطان؟

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

به بهانه نامه موهوم عبدالکریم سروش به مقام عظمای ولایت

در آستانه نه دی طرفداران جنبش معدوم سبز (اعم از زن و مرد) تمرین انشا می کنند و به هر بهانه ای توهمات و خزعبلات ذهنی خود را به روی کاغذ می آورند تا به اصطلاح بگویند جنبشی که برای ما مدت هاست مرده هنوز نفس می کشد ... و همین حرف های بی پایه و اساسشان مصداق " لیطمئن قلبی" مان می شود که مطمئن تر شویم تا جنبش معدوم سبز بادکنکی بیش نبود که در پشت القاب دروغین برخی دکتر ها و حتی آیت الله ها جا خوش کرده بود.

وقتی تئورسین این جنبش که به دکتر سروش معروف است و ما نمی دانیم دکترای خود را در کدام مکتب شیطان اخذ کرده است ، خودکاری با جوهر اسرائیلی بدست می گیرد و در حالی که خود تندیس بی ادبی ست در اوج گستاخی و بی ادبی به زعم خودش میخواهد درس ادب بدهد ، آدم باید "اعوذبالله من شر الشیطان الرجیم عبدالکریم" ، سر دهد ...

آدمی که بوی تعفن از پس ِ نوشته هایش که نماد تفکرات فاسدش است بلند است و آن را به کلام انوری و حافظ می آراید تا با آن خوراک تهی مغزان را فراهم کند ... کسی که نوریزاد را حر میخواند و همسر شهید حمید باکری هم که شاگرد مکتب اوست آن را تکرار میکند ...!

همین آدم می آید و در نامه به مقام عظمای ولایت امام خامنه ای مدظله العالی می نویسد : "ولایت فقیه البته نه شرعاً اعتبار دارد نه عقلاً وکثیری از فقها وعقلا با آن مخالفند" و البته قبل تر از آن منتظری  را اعظم و افقه فقیهان می خواند !!

برای چنین کسی که خانه اش از پای بست ویران است (وقتی افقه فقها را منتظری می داند) چطور میتوان توضیح داد نظر مرحوم بحرالعلوم  را که درباره ولایت فقیه می گوید :  تمام اختیارات حکومتى معصومین(علیهم السلام)، در عصر غیبت، به فقیه جامع الشرائط تفویض شده است . یا سخن شیخ انصاری که در این باره می گوید : اطلاِ ادله حکومت فقیه، به ویژه روایت نصب فقیه که از امام عصر ـ روحى له الفداء ـ وارد شده است، فقیه را در زمره اولى الامر قرار داده است که اطاعت از آنان را خداوند، بر ما واجب نموده است.

برای چنین کسی چگونه می توان روایت کرد داستان  "عتاب بن اسید" حاکم بیست و یک ساله شهر مکه را که پس از فتح مکه ، حضرت رسول صلی الله علیه و آله وی را حاکم آنجا قرار داد و تمامی تصمیم گیری ها را به ایشان سپرد و در نامه ای خطاب به مردم و بزرگان مکه نوشت: او (عتاب بن اسید) در دوستی ما و دوستی دوستان و دشمنی دشمنان ما بزرگ‌تر است. از این رو، او را امیر شما قرار دادیم. هر کس او را پیروی کند، خوشا به حالش و کسی که با او مخالفت کند، خدا او را از رحمتش دور می‌کند...

برای چنین کسی که قبلا پیامبر اسلام را همانند شاعری دانسته بود که الهامات الهی را با دانش محدود به عصر خود به صورت قرآن درآورده نه می توان از پیامبر گفت و نه از حدیث استعانت جست ... برای وی حتی نمی توان برای داشتن این اظهارات متاسف بود ... اینجا تنها جای تاسف برای کسانی ست که سروش را دکتر می خوانند و همین طور کسانی که رد پای تفکرات فاسد سروش در پشت نامه هایشان مشهود است .(رجوع شود به پست قبل!)


پس نوشت :

روز نهم دی ، روز بصیرت ، روز تجدید بیعت با ولایت گرامی باد ...


+ این مطلب در جام نیوز (+)

+ اعوذ بالله من شر نفسی ...

+ دیروز همایش مهدویتی برگزار شد در دانشگاه تهران با موضوع شباهت ها و تفاوت های قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام با قیام حضرت مهدی عجل الله با حضور حاج آقا پناهیان ... سخنرانی را می توانید از اینجا دانلود کنید(+)

+ دیروز مراسم تقدیر از عوامل سریال شوق پرواز و خانواده شهید بابائی هم در دانشگاه تهران برگزار شد ، از حاشیه های این مراسم این بود که شهاب حسینی برای ادای احترام بر عکس شهید بابائی بوسه زد که با تشویق حضار روبرو شد ... جزئیات و عکس های این مراسم را از اینجا ببینید (+)(+)

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۰ ، ۱۸:۴۴
جمعه, ۲ دی ۱۳۹۰، ۰۵:۳۸ ب.ظ

چو ولی فقیه نباشد تن من مباد

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت:

بهانه های این پست اولا نامه نگاری امیرانی (همسر شهید حمید باکری)به نوری زاد و پاسخ کوبنده همسر شهید عابدی به وی و ثانیا حضور در موج وبلاگی نه دی البته بدون فراخوان توسط وبلاگ آب و آتش بود

امیرانی (همسر شهید حمیدباکری) از شوهرش در نامه به نوری زاد اینگونه مینویسد : "عاشقانه لباس سبز پاسداری اش را دوست می داشتم. پاسداری که دروغ نمی گفت. غیبت نمی کرد. تهمت نمی زد. او و دوستانش مصداق آیه ی شریفه اشداء علی الکفار رحماء بینهم بودند .عاقلانه تصمیم می گرفتند و عاشقانه عمل می کردند ."

و من نمی دانم امیرانی چند بار وصیت نامه شوهرش را خوانده است ... وصیت نامه ای که برای او جز حرف چیزی نبوده و اصلا سعی در به عرصه عمل درآوردن آن نداشته است وقتی حمید باکری در وصیت نامه می نویسد:  " یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد ..." 

و در جایی دیگر این شهید بزرگوار توصیه می کند : "رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید ... " و این امام ، امامی ست که گفت اگر دیدید جایی دشمن برایتان دست و سوت زد بدانید سر در راه باطل گرفته اید و می تازید و در ایام فتنه دیدیم که برای موسوی و جنبش سبز و عناصر آن ،جز منافقان و مستبدان عالم از آمریکا و انگلیس گرفته تا اسرائیل منحوس و غاصب کسی دست نزد و وی را تشویق نکرد...

ازحرف های امیرانی (که این روزها کمتر دوست دارم به حمید باکری منتسبش کنم از بس به همسرش شبیه نیست)در نامه به نوری زاد این بود که وی را حر خوانده و نوشته : "برادر بزرگوار، شجاعت شما ستودنی است. بخاطر این که مانند “حُر” انتخاب بجایی کردید!! " و همسر شهید عابدی بسیار نیکو و کوبنده جواب داده تا همگان بدانند که همسران همت و باکری تنها دو تن از همسران شهید از میان همسران بیش از دویست هزار شهید انقلاب اسلامی(که حامیان این انقلاب همچنان میباشند) هستند که البته باید گفت برتری نظری و البته عددی به سایر هم نوعان همسر شهید خود ندارند ... و خرسندیم که همسران شهیدی چون شهید عابدی پیدا می شود که در این روزگاری که غبار فتنه چشم خیلی ها را کور کرده با عینک بصیرت ، به اطراف خود دقیق و عادلانه نظر می اندازند و آن را  تحلیل می کنند.

همسر شهید عابدی در بخشی از نامه در پاسخ به این بخش از صحبت های امیرانی نوشته : بنده برخلاف شما آقای نوری زاد را نه تنها حر نمی دانم بلکه پست تر از حرمله می دانم که وقتی عرصه را بر ولی خود تنگ دید نه تنها به دفاع از او برنخاست بلکه برای عقب نماندن از ملک ری و غنائم دیگر از هنر تیراندازی خود نهایت استفاده را کرد تا بهتر از شمر و سنان و عمر سعد تیر به قلب ولی زمان بنشاند. 

من امثال نوری زاد را پست تر از مسعود رجوی و رضا پهلوی می دانم چون در حالی که به اذعان خودش در آغوش گرم پدر آرمیده بود خنجر از آستین به در آورد و در سینه پدر فرو کرد.

در بخش دیگری از این نامه این بانوی بزرگوار خطاب به امیرانی می نویسد: "خانم امیرانی بنده برخلاف شما و آقای جوانفکرمعتقد نیستم که آقای میرحسین را دشمن در ترشی نگه داشته بود و او را به ترشی تشبیه نمی کنم. من او را به ماری سمی تشبیه می کنم که در آستین نظام پرورش یافته بود تا در روز موعود زهر خودرا بریزد و به خیال خامش نظام را از پای در آورد اما مردم ما در روز ۹ دی این مار را زیر پای خود له کردند..."

و اما نه دی :

نهم دی سالروز به عرصه نمایش درآوردن این که هنوز انقلاب اسلامی ایران مردمی می باشد ، است ... انقلابی که می خواستند نشان دهند این روز ها دیگر بین مردم جایی ندارد ... می خواستند نشان دهند مردم ازین حکومت به اصطلاح خودشان آخوندی زده شده اند و این نوع حکومت را برنمی تابند اما حضور میلیونی مردم نشان داد که :

چو ولی فقیه مباشد تن من مباد ...


پس نوشت:

و من با این نامه ها فهمیدم که هر چه راه حق پیمودنش سخت است و سربالایی دارد بر خلاف آن راه باطل سرپایینی ست و وقتی در آن بیفتی هیچ چیز جلودارت نخواهد بود و خواهی تاخت تا به اوج سقوط برسی حتی اگر همسر شهید باشی!

+ این مطلب در ندای انقلاب (+)

+ متن کامل نامه همسر شهید عابدی خطاب به همسر شهید حمید باکری را از اینجا بخوانید : (+)


۲۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۰ ، ۱۷:۳۸
چهارشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۵۴ ق.ظ

یلدای سرخ

"هوالواقف علی السرائر والضمائر"

پیش نوشت:

بعد از ح س ی ن ، خانه ی شادی خراب باد ...

به تصویر می کشند یلدا را این بار به رنگ خون ...

تابلویی محو با زمینه ای سیاه به شبی می ماند که در دل آن دخترکی سه ساله زانو به بغل به گوشه ای خزیده و در فراق بابا مشق دلتنگی می کند و کبودی های روی بدنش کوچه های بنی هاشم را در خاطر عمه تداعی گر است ...

آن طرف تر بزرگ زنی بر فراز ناقه ها  ، به ماهی هلال می ماند که قرص ماهی را کنار علقمه جا گذاشته است ... عقیله ای که در پس چشم های مقتدرش ، دلتنگی برای برادر غوغا می کند ...

و در مرکزیت تابلوی یلدای سرخ ، راسی بر نی به جای حافظ بر قرآن تفال زده و زمزمه می کند :

" أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً "

پس نوشت:

و حسین جان ! بعد از تو تمام شب های فراق برای بانو زینب ، یلدایی بود بلند و ظلمانی ...


+ می گویند فردا یکسال بزرگتر می شوم ... اصولا این اتفاق نمی دانم باید خوشحالم کند یا ناراحت ... ! اصلا حس کسی که شب تولدش را دارد می گذراند ندارم ... ! شاید این اتفاق کاملا عادی باشد ...

+ اول هفته در چهارراه پارک وی ، آجیل فروشی "تواضع" از بس شلوغ بود جا برای وارد شدن نبود ... مردم داشتند برای یلدا آماده می شدند! ... نمی خواهم بگویم اگر اینقدر مشتاقانه به جای آماده شدن برای یلدا آماده ظهور می شدیم تا الان احتمالا به یک نتایجی می رسیدیم!!

+ نمی دانم مردم چطور دلشان می آید زبانشان به تبریک بگردد ... وقتی بانو زینب ... نمی دانم ، شاید ایراد از من است که این روزها زبانم برای تبریک گفتن در می ماند!

+ فردا سالروز شهادت داداشی عزیزم ، شهید مرتضی حسینی ابریشمی هم هست ... ممنون میشویم صلواتی هدیه کنید به روح بلندش ... 

+ تشکر ویژه از نغمه ی عزیزم بخاطر پیامک زیبایش!

+  از آنجایی که همه ی سایت ها وبلاگ ها اس ام اس ها تبریک شب یلدا را گذاشته اند اما برای ما تقارن محرم و یلدا تبریک ندارد تصمیم گرفتم اس ام اس های مذهبی شب یلدا ( محرم و شب یلدا ، انتظار و شب یلدا) رو در وبم منتشر کنم! (+)

+ فعلا همین ، بعدا اگر چیزی یادمان آمد اضافه میکنیم!

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۰ ، ۰۰:۵۴
دوشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۰، ۱۰:۴۰ ب.ظ

حرمت محرم الحرام

"هوالواقف علی السرائر و الضمائر"

پیش نوشت :

حرمت نگه دار دلم ...

روزها که در پی هم می گذرد ، به جایی می رسی که باید شاهد رو به زوال رفتن حرمت ها در جامعه باشی ، در همه ی ابعاد و به خصوص تر این روزها نگه نداشتن حرمت عزای امام حسین علیه السلام ...

چه در روز عاشورا که شنیده ها حاکی از آنست که مردم می روند آرایشگاه موهایشان را مخصوص روز عاشورا می آرایند!! لابد با نیت قربة الی الله برای جلب توجه عباد الله!! و چه پس از عاشورا که حتی نمی گذارند سوم آقایمان برسد که همین رادیوی جمهوری اسلامی از نوع جوانش موسیقی طرب انگیز پخش میکند ... 

شما بهتر میدانید که مولایمان نیاز به حرمت نگه داشتن محرم الحرامش توسط ما ندارد ... اگر احتیاطی صورت می پذیرد نتیجه اش ارتقای بعد روحی خودمان خواهد بود ... اما امان ازین روزها که نه تنها حرمت صاحب عزای این ماه امام زمانمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف - نگه داشته نمی شود ...که امر به معروفی که مانع از این حرمت شکنی ها شود هم به فاتحه مع الصلوات پیوسته!!


+بدون اینکه بخواهم "هر گونه مقایسه"ای (یافتن شباهت و تفاوت) بین این دو مجلس انجام دهم باید بگویم این تصاویر (+) و (+) من را یاد مجلس یزیدیان پس از واقعه عاشورا انداخت . مخصوصا بعد از اینکه شنیدم در مجلس یزید پس از واقعه کربلا و بعد از بیان سخنان کوبنده حضرت زینب - سلام الله علیها -  یزید "به دروغ و در ظاهر" از وقوع حادثه کربلا ابراز ناراحتی کرد!!

دوست دارم بدانم اگر پدر اینها هم فوت کرده بود قبل از شب هفتش نگران این که برنده ال کلاسیکو ، رئال هست یا بارسا می بودند؟!!

+ دانلود فایل صوتی سخنرانی حاج آقا پناهیان در روز دوم محرم در دانشگاه تهران (+) / مداحی زیبای میثم مطیعی در وصف مقام معظم رهبری ( جان و دل عاشقان ، نذر رضای ولی ... نذر علمدار عشق ، حضرت سیدعلی ... آخر شهیدم می کند عشق ولی ... چشم من و فرمان تو سید علی) (+)

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۰ ، ۲۲:۴۰