اگر دکارت پیش از ۴۰۰ سال گفته بود:
من می اندیشم،پس هستم....
زنان در جامعه امروز غرب و همه ی جامعه های امروزی غرب زده ناچار باید بگویند:
مرا نگاه می کنند،پس هستم....
واین گونه زن فقط جسم است و مرد در برابر زن همه چشم!
(فرهنگ برهنگی وبرهنگی فرهنگی-حداد عادل)
لینک های پیشنهادی:
رهبر: وضع حجاب الان بدتر از دولت اصلاحات است
درخواست پناهندگی به دلیل زیبایی دختر مسلمان
پیش نوشت:
هرشاخه که از باغ برون آرد سر / در میوه ی آن طمع کند راهگذر
این روزها
به آدم های بدحجاب اطرافم
به منزله انسان هایی نگاه می کنم
که نادانسته ، تک وتنها قطعه ای برلیان را بر فراز دست هایشان گرفته اند
آن هم در مقابل مشتی راهزن...!
لینک های پیشنهادی:
ماشا ایلیکینا هنرپیشه و مدل زیبای روس می گوید
طنز این روزها : بهبودی وضع حجاب!
شرمنده ایم....همین!(توصیه می شود ببینید عکس ها را...!!!)
پس نوشت:
روز به روز توجه به حجاب در کشور ما کمتر میشه وما همچنان...
حراج زیبایی ها به چه قیمت؟به قیمت رضایت نگاه های هوس باز؟!
دوستانی که به حجاب معتقد نیستن لطفا دلیلشون رو بگن....شاید ما داریم راه رو اشتباه می ریم وبی خبریم!!
پیش نوشت:
به بهانه لینکی که از شیرین عبادی در پست قبل موجوده...!!!(لینک پست قبل را مطالعه بفرمائید)
هفته قبل سر یکی از کلاس های کارشناسی ارشد در دانشگاه ما:
استاد:
بدون اینکه زیاد فکر کنید روش...اولین انسان موفقی که به ذهنتون میرسه رو بگین با ذکر دلیل
یکی از دانشجوها:
شیرین عبادی!!به دلیل اینکه اولین زن ایرانی بود که جایزه صلح نوبل رو برنده شد...!!
پس نوشت:
بنظر شما چه بر سر ذهن برخی ها آمده که بعنوان موفق ترین آدم سریع ذهنشان میرود سراغ شیرین عبادی؟
+حیف که بحث گروهی نبود واستاد خودش با دانشجو راجع به نظرش صحبت می کرد وگرنه می خواستم بگم اون کسی که تو بهش میگی زن ایرانی وبهش افتخار میکنی مایه ی ننگ همین ایرانه...اون چیزی که تو بهش میگی جایزه صلح نوبل بیشتر بهش میاد اسمش تندیس جنگ نوبل باشه...
این هم کلاسی ما همچین می گفت جایزه صلح نوبل حالا انگار چه جایزه ای هست....برای گرفتن اون جایزه لازم نیس کار خاصی بکنی...فقط کافیه عقیده ات با اهدا کنندگان جایزه هم سو باشه...!!
+می خواستم بهش یادآوری کنم چند سال پیش که هم تو دوران اصلاحات بوده هم رئیس دانشگاه الزهرا کسی چون زهرا رهنورد بوده و همه چیز به ظاهر برای حضور شیرین عبادی تو دانشگاه حاضر بوده... دانشجوها شیرین خانوم رو کتک خورده از دانشگاه پرتش میکنن بیرون...یعنی همون انسان موفق مد نظرت رو...
+دوستمون "آدینه ظهور"اطلاع رسانی کرد که کاریکاتور از صفحه ویکی پدیا حذف شد...خدا رو شکر...ممنون از دوستان لبیک گو...
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
آیا وکیلم...؟!
سه شنبه قبل شهدای گمنام دانشگاه تهران برای دومین بار شاهدان آسمانی پیوندی زمینی شدند...
«مرجان شعبانی» و «سیدجواد مداحی خرم‌آبادی» که از دانشجویان شاهد وایثارگر رشته مدیریت دانشگاه تهران هستند هدف از برگزاری مراسم ازدواجشان در کنار مزار شهدای گمنام رو زنده نگه داشتن یاد شهدا و ترویج فرهنگ ازدواج آسان دانستند...
نگاه شهدا بدرقه ی زندگی شان....
لینک های تکمیلی:
گزارش کامل این پیوند آسمانی به همراه فیلم
اولین مراسم عقد دانشجویی در جوار شهدای دانشگاه تهران در اردیبهشت ماه
پس نوشت:
با توجه به اینکه این زوج دیگه قرار نیس مراسم دیگه ای برگزار کنند وبه این مراسم ساده بسنده کردند شما حاضرین مراسم عقد شمام اینجوری برگزار بشه؟
+از این عقد پربرکت یه هفته میگذره اما ما مطلبش رو دیر گذاشتیم...البته قرار نبود بذاریم ولی هم رشته ای وهم دانشگاهی بودنمون نذاشت ازخیر انعکاس این اتفاق خیر بگذریم...
+اسم ماهم عتبات در نیومد...قسمت نبود...ولی گویا اسم دو تا از دوستان در اومده...که از صمیم قلب ابتدا تبریک میگیم بعد هم ازشون التماس دعا داریم...
پیش نوشت:
آسمان را هوای بوسه زدن برخاک است...باران بهانه است...
می رویم
شاید...با اولین باران برگشتیم....
پس نوشت:
اولا میلاد حضرت معصومه(س)به جمیع دوستان و روز دختر به تموم دخترخانومای گل وگلاب مبارک
ثانیا ما هم رفتنی شدیم...دلیل رفتنمان هم بستگی به همان خلاقیت خواننده(چند پست قبل)دارد...عده ای می توانند تصور کنند که کم آوردیم...عده ای می توانند تصور کنند جوگیر شدیم...عده ای می توانند تصور کنند داریم خودمان را لوس می کنیم...عده ای هم...
آنچه مهم است اینست که داریم می رویم...البته می توانید بگویید همین هم مهم نیست...که آن هم باز به خلاقیت خواننده بستگی دارد....!!
خلاصه اینکه وقتی نمیتونی دنیا رو به رنگ آرزوهات در بیاری...وقتی دلتنگی هات بوی نم میگیرن...وقتی فقط اشک هات حاضرن همسفرت بشن...وقتی دغدغه هات خلاصه میشن تو...بگذریم...تنها کاری که به ذهنت میرسه اینه که دق دلی ات رو سر وبلاگت دربیاری...
به هرحال...فعلا که دست ودلمون به نوشتن نمیره...شایدم خدا زد پس کله مون یه ساعت دیگه پست جدید رو رفتیم...اما فعلا...
التماس دعا هم که....
یاعلی
پیش نوشت:
خدایا ستاره ها که رفتند...خورشید را نگه دار
غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم
در کشوری که قبله نما موج می زند...!
لینک های پیشنهادی:
پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت تدفین شهدا در دانشگاه شاهد
گزارش تصویری از تشییع شهدا در دانشگاه شاهد
پس نوشت:
یکی برگشت گفت:که چی هرچند وقت یه بار چند تا تیکه استخون میارن راه میفتن تو کوچه خیابون...داغ مردم رو تازه می کنن...؟؟!!
امروز احساس کردم چقدر به اومدنشون احتیاج داشتم....
فقط به دلیل این که شاید دوست ذکر شده در این مطلب ، متن را ببیند خصوصی شد!
خلاصه منتظر مطلب خاصی نباشید...
اگر دوستان علاقه داشتند مطلب را بخوانند،آدرس وبشان را بگذارند رمز را بفرستیم!
پیش نوشت:
این پست پیشکشی به نویسنده گمنام مثل پدرم و همچنین تمامی فرزندان معظم شهدا
هر چند به قول معروف...این متن ها برای تو بابا نمی شود...
مهمان خانه ی وبلاگی ات که می شوم ، غرق می شوم لابلای دلتنگی ها...
از نوشته هایت گرفته تا آن نوایی که گذاشتی،چشمانم را هوایی می کنند که ببارند...دست هایم محافظ صورتم می شود ودلم رها می شود در جاده تردید...تا من یک برزخی شوم...!
می گویند این روزها بوی دفاع مقدس را می دهد،البته من مدت هاست مشامم کور شده...این بوهای بهشتی را خیلی وقتست استشمام نمی کنم...
مدت هاست دلم را خوش کرده ام به اینکه...این روزها که آمد...چند خطی را خط خطی کنم و بگذارم توی چارچوب وبلاگم و احیانا با جمله ای هم آخرش این هفته را گرامی بدارم و...
اما....هیچ وقت نشده دلم را بگذارم کنار دل امثال شما...ببینم در این روزگاری که خیلی ها قد علم کرده اند وبا تمام بی حیثیتی خطاب به پدرانتان می گویند:"می خواستند نروند...مگر ما مجبورشان کرده بودیم؟!"چند بار شده چشمانتان دریا شود؟چند بار شده بغضی گلویتان را ببلعد وشما را مجبور کند استغاثه کنید به وسعت سبز روح پدرتان؟چند بار شده دوست داشته باشید پدرتان را از رویاهایتان بکشید بیرون و خودتان را رها کنید در آغوشش؟
دوست دلتنگم!دغدغه های روزمره ام را که می گذارم کنار دلتنگی هایت....از شرم سرخ میشوند و آب می شوند ومحو...
کاش می شد با آن دستی که سال هاست میزبان دست آسمانی پدرت شده یکی می زدی زیر گوشم تا یادم نرود دلیل نفس کشیدن بی دغدغه ی این روزهایم ،خانه ایست که سال هاست رنگ پدر به خود ندیده است...!
لینک های پیشنهادی:
زنی که 17 سال سر مزار پسرش زندگی کرد!
من منشور کوروش نمی خواهم،قرآنم را پس بده!
یادواره عروج سرخ(شما هم دعوتید)
پس نوشت:
دوستان فرزند شهید!اگر غرق در روزمرگی هایمان،بی تفاوت از کنارتان گذشتیم ونپرسیدیم که ثانیه های تنهایی تان را با که قسمت می کنید...مبادا آه بکشید...بزرگی کنید...حلالمان کنید!
+تصویر این پست عکسیست ازمزار شهدای گمنام دانشگاهمان،نوای وبلاگ هم نوای وب دوست عزیزم نویسنده گمنام مثل پدرم
+کامنت دیده بان در مورد سهمیه خانواده شهدا حرف دل من هم بود:پدر دادند ، سهمیه گرفتند!
هر کسی اعتراض دارد و مرد عمل است ؛ پدر بدهد ، سهمیه بگیرد!
+دریا لباس خاکی پدرم بود برایمان نوشت:دلخسته از سهمیه هایی که هیچ کس باور نکرد سهم مرا سر کشیده است ...
+دوستانی که در کامنت ها فکر کردند بنده هم از خیل فرزندان معظم شهدا هستم باید بگویم متاسفانه این افتخار نصیب بنده نشده...در ضمن فرزندان شهدا بزرگوارتر از اینند که زخم زبان های دیگران را بازگو کنند...این جور دلتنگی هایشان را با خودشان قسمت میکنند معمولا...
"هوالواقف علی السرائر والضمائر"
پیش نوشت:
به بهانه روز تخریب بقیع...
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا / هرکجا پرمیکشی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیع ام با تو خیلی فرق دارم / جای گنبد سرمو به روی خاکا میذارم
خونه قشنگ تو کجا و این خونه کجا / گنبد طلا کجا قبرای ویرونه کجا
اونجا هرکی میپره طائر افلاکی میشه / تو بقیع بال وپر کبوترا خاکی میشه
اون جا خادما با زائر آقا مهربونن / اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن
تو که هرشب میسوزه صدتا چراغ دور وبرت / به امام رضا بگو غریب تویی یا مادرت؟
پس نوشت:
مدینه رفته ها فقط غربت بقیع را می فهمند....
سیدمهدی میرداماد سه شنبه شب گذشته در مسجد جمکران حرف جالبی زد:
از قرآن سوخته دود بلند نمیشود...نور بلند میشود...
باور نداری از خولی بپرس...!
لینک های پیشنهادی:
